د - نشانههاى ضعف حديث
چنان كه پيش از اين ديديم، فاضل آبى و محقّق، در بسيارى موارد و بويژه آن هنگام كه مىخواستهاند استناد به حديثى را ضعيف و سست بنمايانند، اگر در سندش راوى فاسد المذهبى ديده مىشد - هر چند ثقة باشد - يا راوى ضعيفى بود، آن حديث را «ضعيف» مىخواندند؛ امّا جز وجود راوى فاسد المذهب و ضعيف، نشانهاى ديگر نيز در كشف الرموز به چشم مىخورد كه بر پايه آن، نويسنده، حديثى را ضعيف خوانده است. اين نشانه، اضطراب است. در نمونهاى، وى سخن شيخ طوسى را درباره حديثى كه گونهگون نقل شده است، مىآورد و بر آن خرده نمىگيرد.۱ بر پايه ديدگاه شيخ، اين گوناگونى نقلها (اضطراب)، در كنار شاذ بودن درونْمايه آن روايت، نشانه ضعف آن است. از گونه سخن فاضل آبى در كتابش مىتوان دانست كه وى نيز در اين باره با شيخ، همداستان است. البته پيش از اين گفتيم كه اين گونهگونى گزارشها، تنها آن گاه روايت را از جايگاه حجّيت ساقط مىكند كه آن روايت با احاديثى استوارتر در ستيز باشد.۲
ه - كاربرد واژگان «صحيح» ،« ضعيف» و واژههاى همارز آن دو در باره احاديث
در بخش پيشين، اين پرسش را مطرح كرديم كه: محقّق، واژگانى چون صحيح، ضعيف، حسن و مانند آن را در المعتبر، چگونه به كار برده و از آنها چه معنايى را خواسته است؟
در اين بخش، در نظر داريم به همين پرسش از ديدگاه فاضل آبى، پاسخ بگوييم؛ چرا كه پاسخ بدان بخشى از انديشه حديثى وى و نيز چگونگى دگرگونى معناى اين واژگان را در آن روزگار، باز مىنمايانَد. وى در چند نمونه، برخى روايات را صحيح خوانده است. كه از آن جمله، روايتى از حريز بن عبد اللَّه، به نقل از زُراره، از امام باقر عليه السلام است كه شيخ صدوق رحمه اللّه آن را در كتاب من لا يحضر الفقيه، گزارش كرده است.۳ راويان اين روايت، همگى از ثقات و امامى مذهب اند كه از نگاه متأخّران، حديثشان صحيح خوانده مىشود. در جايى پس از گزارش دو حديث كه يكى به نقل از
1.همان، ج ۱، ص ۲۹۹. نيز، ر. ك: ج ۲، ص ۱۳۱.
2.ر. ك: حديث ضعيف و چگونگى تعامل با آن (پاياننامه)، ص ۱۴۵. گفتنى است از نگاه اين دانشوران، اضطراب، خواه در سند و يا متن، در هنگام تعارض، سبب كنار نهادن حديث مىشد. گو اين كه در اين دو نمونه - كه بدانها اشارت كرديم - ، اضطراب در سند، فراز آمده بود.
3.كشف الرموز، ج ۱، ص ۱۶۵.