۴. ضعيف
با توجّه به آنچه در بحثهاى پيشين گذشت، مفهوم حديث ضعيف از نگاه محقّق، روشن گشت.
۵ . شاذّ
محقّق، برخى روايات را با اين واژه، توصيف مىكند.۱ از آن جا كه اصل اوّلى در كاربرد اين واژه، آن است كه به همان معناى لغوىاش (نه معناى اصطلاحى آن) به كار رفته باشد، از اين رو، در وهله نخست بايد بر آن رويم كه خواست وى از روايت شاذّ، روايتى است كه مضمون آن در ميان ديگر روايات مؤيّدى ندارد و يا با روايتهاى ديگر - كه ممكن است فراوان هم باشند - ناسازگار باشد.
به نظر مىرسد در موارد ياد شده، همين گونه است. آنچه مىتواند اين ديدگاه را تقويت كند، آن است كه محقّق در مواردى، شاذ بودن روايت را از زبان شيخ طوسى رحمه اللّه نقل مىكند و بر آن، خدشهاى نمىگيرد،۲ و اين نيز در جاى خود، روشن شده است كه خواستِ شيخ از شذوذ، همين معناى ياد شده است.۳
بر اين پايه، ظاهراً خواست محقّق نيز از اين واژه، چيزى جز اين معنا نبايد باشد.
۶. نادر
محقّق حلّى، اين واژه را نيز براى برخى روايات به كار مىبرد.۴ از بررسى موارد جستجو، مىتوان دريافت اين واژه، هممعناى «شاذّ» است و روى هم رفته، به روايتى گويند كه پذيرندگان آن، اندك باشد و يا مضمون آن در ميان ديگر روايتها، پشتيبانى نداشته باشد.
گواه اين سخن، آن است كه وى، اين واژه را گاه اين گونه به كار مىبرد:
العمل بها [= الرواية] نادر.۵ گاهى نيز اين گونه آورده است:
1.المعتبر، ج ۲، ص ۸۲ و ۷۶۰؛ شرايع الإسلام، ج ۲، ص ۵۱۰ و ۵۲۶ و ج ۴، ص ۷۳۸.
2.المعتبر، ج ۱، ص ۸۲، ۲۰۲ و ۴۴۱ و ج ۲، ص ۴۳۵.
3.براى آگاهى بيشتر، ر. ك: حديث ضعيف و چگونگى تعامل با آن (پايان نامه)، ص ۱۴۳ - ۱۴۴، بويژه پاورقىهاى ذكر شده.
4.المعتبر، ج ۱، ص ۲۵۴ و ۲۹۴؛ ج ۲، ص ۳۹۹، ۴۳۳ و ۵۸۶.
5.همان، ج ۲، ص ۷۸۵؛ نكت النهاية، ج ۳، ص ۹۳.