181
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

ما تضمّنه الرواية نادرٌ.۱
اين نمونه‏ها، آشكارا معناى پيش گفته را تأييد مى‏كنند.
بارى! بر پايه آنچه گذشت، مى‏توان گفت:
۱ . همه اين واژگان - با ملاحظه قيودى كه در بندهاى بعد مى‏آيد - در معناى لغوى خود به كار رفته‏اند، نه معناى اصطلاحى كه در سده‏هاى اخير براى آنان تعريف مى‏شود.
۲. در كاربرد واژه «صحيح» ظاهراً تكيه اصلى بر سند بوده است و از آن جا كه وجود هر گونه فاسد المذهب - هر چند ثقه باشد - سبب ضعف روايت از نگاه محقّق مى‏شود، بنا بر اين، وى اين واژه را در معنايى تقريباً نزديك به معنايى كه متأخّران از آن مى‏خواهند، به كار مى‏برد.
۳. با وجود اين، نمى‏توان گفت كه واژه صحيح در انديشه محقّق حلّى، يك اصطلاح است؛ زيرا وى روايت‏هاى راويان ثقه امامى را با واژگانى همچون «حَسَن» يا «سليم» و يا «قوى» ۲ نيز مى‏ستايد و اگر صحيح اصطلاح مى‏بود كاربرد واژه‏اى به جاى آن چندان پذيرفته نمى‏نمود.
۴. امّا در باره ديگر واژگان، گر چه تا اندازه‏اى توجّه به سند در بيشتر موارد آن ديده مى‏شود؛ ولى در مواردى نيز اين واژگان، ناظر به متن روايت بوده، با استناد بدان به كار رفته‏اند. به ديگر سخن، نقش سند و متن در كاربرد اين واژگان، در مواردى برابر است و البته در نمونه‏هايى نيز - به نظر مى‏رسد - كفه توجّه به سند سنگين‏تر باشد.
۵ . در واژه‏هاى «حسن» و «ضعيف» نيز محقّق از سند، چشم‏پوشى نكرده است؛ زيرا جز در اندكى موارد كاربرد، واژه حَسَن در جايى است كه در سند روايت هم راويان ثقه و امامى ديده مى‏شود و اين را نمى‏توان اتّفاقى دانست. كاربرد واژه ضعيف، در اكثر قريب به اتّفاق نمونه‏ها، در جايى است كه خدشه‏اى در سند وجود دارد.
۶. امّا در باره واژه «شاذّ» يا «نادر»، به نظر مى‏رسد كه جز در نمونه‏هاى اندك،۳ در بيشتر موارد، ملاك كاربرد، متن روايت است، نه سند آن.

1.نكت النهاية، ج ۳، ص ۶۵.

2.المعتبر، ج ۱، ص ۶۷.

3.مانند مواردى كه محقّق حلّى در عين نادر ناميدن روايتى، بدان خدشه سندى نيز وارد مى‏سازد (المعتبر، ج ۲، ص ۵۸۰ ؛ نكت النهاية، ج ۲، ص ۲۹) و همين روش در باره واژه شاذّ نيز صادق است (المعتبر، ج ۲، ص ۸۲ ) .


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
180

۴. ضعيف‏

با توجّه به آنچه در بحث‏هاى پيشين گذشت، مفهوم حديث ضعيف از نگاه محقّق، روشن گشت.

۵ . شاذّ

محقّق، برخى روايات را با اين واژه، توصيف مى‏كند.۱ از آن جا كه اصل اوّلى در كاربرد اين واژه، آن است كه به همان معناى لغوى‏اش (نه معناى اصطلاحى آن) به كار رفته باشد، از اين رو، در وهله نخست بايد بر آن رويم كه خواست وى از روايت شاذّ، روايتى است كه مضمون آن در ميان ديگر روايات مؤيّدى ندارد و يا با روايت‏هاى ديگر - كه ممكن است فراوان هم باشند - ناسازگار باشد.
به نظر مى‏رسد در موارد ياد شده، همين گونه است. آنچه مى‏تواند اين ديدگاه را تقويت كند، آن است كه محقّق در مواردى، شاذ بودن روايت را از زبان شيخ طوسى رحمه اللّه نقل مى‏كند و بر آن، خدشه‏اى نمى‏گيرد،۲ و اين نيز در جاى خود، روشن شده است كه خواستِ شيخ از شذوذ، همين معناى ياد شده است.۳
بر اين پايه، ظاهراً خواست محقّق نيز از اين واژه، چيزى جز اين معنا نبايد باشد.

۶. نادر

محقّق حلّى، اين واژه را نيز براى برخى روايات به كار مى‏برد.۴ از بررسى موارد جستجو، مى‏توان دريافت اين واژه، هم‏معناى «شاذّ» است و روى هم رفته، به روايتى گويند كه پذيرندگان آن، اندك باشد و يا مضمون آن در ميان ديگر روايت‏ها، پشتيبانى نداشته باشد.
گواه اين سخن، آن است كه وى، اين واژه را گاه اين گونه به كار مى‏برد:
العمل بها [= الرواية] نادر.۵ گاهى نيز اين گونه آورده است:

1.المعتبر، ج ۲، ص ۸۲ و ۷۶۰؛ شرايع الإسلام، ج ۲، ص ۵۱۰ و ۵۲۶ و ج ۴، ص ۷۳۸.

2.المعتبر، ج ۱، ص ۸۲، ۲۰۲ و ۴۴۱ و ج ۲، ص ۴۳۵.

3.براى آگاهى بيشتر، ر. ك: حديث ضعيف و چگونگى تعامل با آن (پايان نامه)، ص ۱۴۳ - ۱۴۴، بويژه پاورقى‏هاى ذكر شده.

4.المعتبر، ج ۱، ص ۲۵۴ و ۲۹۴؛ ج ۲، ص ۳۹۹، ۴۳۳ و ۵۸۶.

5.همان، ج ۲، ص ۷۸۵؛ نكت النهاية، ج ۳، ص ۹۳.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4661
صفحه از 375
پرینت  ارسال به