خوانده است.۱اكنون بايسته است بدانيم كه خواست وى از اين عبارتها چه بوده است؟ آيا وى، معنايى اصطلاحى (يعنى همانى كه در روزگاران پسين، براى اين واژگان تعريف شده است) را خواسته است يا نه؟ در اين جا به مهمترين اين واژگان، اشاره مىكنيم و تلاش داريم تا نگاه محقّق را در باره آنها روشن سازيم:
۱. صحيح
محقّق، بر همان اساس كه در مباحث اصولى، ايمان را در وثاقت راوى، شرط مىدانست، در گستره رجال نيز روايتهاى راويان مجهول يا فاسد المذهب را به كنار مىنهد. همين، كافى است كه ثابت كند از نگاه وى، هيچ روايتى كه يكى از راويان آن از نگاه محقّق، ضعيف باشند و يا سند آن، ناپيوسته باشد، صحيح خوانده نمىشود. همچنان كه خود وى نيز براى زير سؤال بردن صحّت برخى روايتها به خدشه سندى رو مىآورد.۲ و در برابر، برخى روايات را - كه همه راويان آن ثقهاند - صحيح مىخواند.۳
بارى! آنچه تقريباً قطعى است، آن كه محقّق، اصطلاح «صحيح» را براى روايتهايى به كار مىبرد كه همه راويان آن ثقه امامى باشند.
۲ . حَسَن
محقّق، گاه روايتى را كه همه راويان آن، ثقه و امامى بودهاند، «حَسَنة» خوانده است۴ و در ادامه مىافزايد:
و فيها تفصيل يشهد له النظر.۵