167
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

ممدوح بودن وى است. اين جمله، بر پايه تعريف متأخّران از «مدح»، چندان استوار نمى‏آيد؛ زيرا وثاقت، از نگاه آنان، مرتبه‏اى بالاتر از مدح است، نه اين كه نشانه و دليل آن باشد.۱ بنا بر اين، مراد سيّد از اصطلاح «مدح»، بايد چيزى جز تعريف متأخّران باشد.۲
بارى! نتيجه‏اى كه از دو نكته «الف» و «ب» بايد گرفت، آن است كه حديث از نگاه سيّد، تقسيم‏بندى دوگانه‏اى دارد: يا صحيح است يا ضعيف؛ امّا كسانى كه متأخّران آنها را ممدوح (نه ثقه) مى‏دانند، از نگاه سيّد، ثقه‏اند و حديث آنها صحيح خواهد بود و فاسد المذهب‏هايى كه ثقه باشند، از نگاه وى، ضعيف دانسته مى‏شوند و حديث آنان، ضعيف شمرده مى‏شود.

ب. ملاك‏هاى ارزيابى روايت از نگاه سيّد

آنچه گذشت، نمايى از نگاه رجالى سيّد بود بر پايه تنها نگاشته او كه انديشه‏هاى وى را مى‏نماياند. امّا بنگريم كه سيّد در گستره فقه (يعنى حوزه‏اى كه بايد انديشه‏هاى رجالى به مرحله اثرگذارى برسد) با روايات، چگونه برخورد مى‏كند و بر پايه چه ملاك يا ملاك‏هايى به ارزيابى آنها مى‏نشيند.
با دريغ، بايد گفت: براى پاسخ به اين پرسش، مستندات ما بسيار اندك است. هيچ‏يك از نگاشته‏هاى فقهى مهم سيّد، به دست ما نرسيده است. همه آنچه در حوزه فقه از سيّد در دست داريم، ديدگاه‏هايى است كه فاضل آبى در كشف الرموز و شهيد اوّل، در برخى نگاشته‏هاى خود، از سيّد احمد گزارش كرده‏اند كه شمار آنها نيز بسيار اندك است. به هر روى، تلاش ما در اين بخش، آن است كه بر پايه همين چند گزارش اندك، پاسخى نه چندان كامل و همه‏جانبه براى پرسش پيش‏گفته بيابيم:
۱. وى در يك مورد، ميان دو روايت صحيح السند - كه به گونه‏اى با يكديگر تنافى داشته‏اند -

1.براى ديدگاه‏هاى متأخّران در باره مفهوم «مدح»، ر. ك: معجم مصطلحات الرجال و الدراية، ص ۱۵۲.

2.براى مشاهده عبارتى نزديك به عبارت پيش گفته، ر. ك: تحرير الطاووسى، ص ۵۸۹ . در آنجا «تزكيه» و «مدح» را در باره يك راوى كه از ديدگاه وى ثقه است، به كار مى‏بَرَد. نيز در ص ۲۲۴ كه واژه «مدح» را در كنار واژه «تزكيه» - كه به روشنى، وثاقت را از نگاه وى مى‏رساند - استفاده مى‏كند. نيز ص ۶۲۵: «ثم هو قد روى مدحه بالثقة و الأخذ عنه».


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
166

اشاره‏اى ندارد كه ستايش‏ها داراى مراتب و درجه‏هاى گوناگونى است. وى همچنين در هيچ نمونه‏اى ميان مدح يا توثيق، تفاوتى ننهاده است.
- سيّد، واژه «مشكور» را در كتاب خود، براى ستايش راويان به كار مى‏برد. اين واژه، به خودى خود و از نگاه متأخّران، صراحتى در توثيق راوى ندارد؛۱ امّا سيّد آن را هم در باره كسانى كه كشّى در باره آنها صراحتاً از واژه «ثقه» استفاده نكرده، ولى سخنى در مدح آنان آورده، به كار برده است‏۲ و هم در باره كسانى كه كشّى، خود، آنها را ثقه خوانده و يا وثاقت آنان نزد رجاليانى چون نجاشى، بى گفتگو بوده است.۳
- سيّد همچنين واژه «مشكور» را در باره برخى سندها نيز به كار برده است‏۴ و روشن است كه در چنين مواردى، «مشكور» هم‏معناى واژه «معتبر» خواهد بود. از سوى ديگر، بعيد است كه مراد سيّد از اين واژه در توصيف سندها، با مراد وى از آن در توصيف راويان، متفاوت باشد؛ چه، علاوه بر آن كه اين برداشت، خلاف روش مرسوم در نگارش است، قرينه‏اى نيز بر آن نداريم. حال بايد پرسيد آيا راوى مشكور، جز همان راوى‏اى است كه سيّد، او را ثقه مى‏خواند؟ و آيا اساساً هدف سيّد از كاربرد واژه ثقه، چيزى بيشتر از آن است كه اين راوى، قابل اعتماد است؟ اگر پاسخ، منفى است - كه منفى است - واژه «مشكور» نيز همان معنا را رسانده است. پس قاعدتاً از نگاه سيّد، نبايد ميان كاربرد آن با واژه ثقه، تفاوتى باشد.

- سيّد، در باره راوى اى مشهور به وثاقت، چنين مى‏نگارد:
و البناء فى مدحه على ما ظهر من ثقته و أمانته.۵
با در نگريستن در اين عبارت، مى‏توان دريافت كه شهرت راوى به وثاقت و امانت، نشان دهنده

1.ر. ك: معجم مصطلحات الرجال و الدراية، ص ۱۶۰.

2.تحرير الطاووسى، ص ۷۷، ۹۰، ۹۴، ۱۵۸، ۱۷۴، ۱۷۹ و ... .

3.همان، ص ۷۸ (در باره ايّوب بن نوح). سيّد، در باره همين راوى، اصطلاح «ثقه» را نيز به كار برده است، (ص ۲۸۳) در باره سلمان فارسى و (ص ۴۸۲) در باره كُميت. سيّد، سه عبارت در طلب مغفرت براى وى آورده است (ص ۵۸۱) در باره نصر بن قابوس، از سياق سخن سيّد پيداست كه او با راويان ديگرى كه وى آنها را ثقه مى‏داند، فرقى نداشته است، اگر برتر نباشد.

4.تحرير الطاووسى، ص ۴۰۵، ۵۷۴ و ۵۸۱ .

5.همان، ص ۲۲۸.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4924
صفحه از 375
پرینت  ارسال به