نماى معروف، نويسنده مثير الأحزان - است و ديگرى، سيّد فخّار بن معدّ موسوى؛ امّا به نظر نمىآيد كه هيچ يك از اين دو تن يا جز آنها تا آن اندازه بر شخصيت علمى سيّد اثر نهاده باشند كه بتوانيم بگوييم انديشه سيّد، برگرفته از ديدگاههاى آنان است؛ چه از هيچ يك از آنان، ديدگاه رجالى شايان ذكرى گزارش نشده است. از اين رو، چنان مىنمايد كه انديشههاى رجالى سيّد،۱ بيشتر برپايه نگاه و ارزيابىهاى خود او از دانش رجال و احوال راويان، شكل گرفته است تا آموزشهاى استادانش. به ديگر سخن، نبوغ علمى خود او در دگرگونىاى كه وى در دانش رجال روزگار خود، پديد آورد، بيشترين اثر را داشته است.
مشهور است كه سيّد، نخستين كسى است كه تقسيمبندى چهارگانه حديث (صحيح، حسن، موثّق و ضعيف) را بنيان نهاده و علّامه حلّى، از وى پيروى كرده است.۲ پس از اين، در باره چندى و چونى اين نسبت سخن خواهيم گفت.
از علّامه حلّى كه بگذريم، بيشترين اثرگذارى سيّد بر ابن داوود بوده است تا آن جا كه به تصريح خود ابن داوود، بيشترينه فوايد و نكتههاى رجالى كتاب او، برگرفته از آموزههاى سيّد احمد بوده است.۳ انديشههاى وى را در دنباله به بررسى مىنشينيم:
الف - انديشههاى رجالى
انديشههاى رجالى وى را مىتوان با عنوانهاى زير، دستهبندى و بررسى كرد:
۱. معيارهاى توثيق و تضعيف
مفهوم وثاقت و ضعف: براى آن كه بدانيم سيّد، چه نشانههايى را سبب وثاقت، و چه نشانههايى را عامل ضعف راوى مىداند، بايد نخست بدانيم كه اساساً تعريف وى از اين دو مفهوم و نگاه وى به آنها، چگونه است؟ بديهى است كه حدّ اقل شرط لازم براى ثقه دانستن يك راوى، راستگويى اوست؛ زيرا علاوه بر كاربرد اين واژه در زبان رجاليان - كه گواه روشنى بر اين سخن است - ، ريشه