مصداق اهل بيت عليهم السلام در آن حديث ارجمند، امير مؤمنان عليه السلام ، حضرت فاطمه عليها السلام و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام هستند.۱بنا بر اين، تمسّك به آن بزرگواران و پيروى از آموزههاى رسيده از ايشان، حتى بر سنّيان نيز واجب است. از اين رو، سيّد در برخى موارد، حديث راويان سنّى را - از آن رو كه با ديدگاه قطعى و مشهور اهل بيت عليهم السلام ناسازگار است - به نقد مىكشد. براى نمونه، سيّد بر روايتهايى كه در كتابهاى اهل سنّت آمده و در آنها وضو گرفتن را - به شكلى كه هم اكنون توسّط آنان انجام مىشود - حكم خداوند مطرح مىكنند، خرده مىگيرد و علاوه بر آن كه آن را با صريح آيه وضو،۲ناسازگار مىداند، با تعاليم اهل بيت عليهم السلام نيز مخالف به شمار مىآورد. ۳
- عقل
با بررسى ملاكهاى پيشين، مىتوان دريافت كه سيّد در همه يا بيشتر آنها، عقل را به يارى گرفته و آن را چونان داورى عادل، بر جايگاه قضاوت نشانده و خردمندان را به گواهى طلبيده است تا بنگرند آيا آن احاديث را مىتوان پذيرفت؟ آرى! در پايان، عقل است كه گواهى مىدهد احاديثى را كه با قرآن يا عصمت پيامبران عليهم السلام ناسازگار باشد، بايد به يك سو نهاد. پس گزافه نيست اگر بگوييم به گونهاى در همه اين ملاكها، داورى عقل خردمندان را مىتوان رديابى كرد.۴
يك نمونه منحصر به فرد
گفتيم كه سيّد، معمولاً به نقد روايتهاى شيعى نمىپردازد؛ ولى نمونهاى در دست است كه از اين قاعده، مستثناست. سيّد در فرج المهموم، روايتى را از كتاب عيون الجواهر شيخ صدوق رحمه اللّه گزارش مىكند كه بنا به مضمون آن روايت، امير مؤمنان عليه السلام ، دانش نجوم را نكوهش كرده و فرموده است:
1.از ديدگاه شيعه، همه چهارده معصوم عليهم السلام، مصداق اهل بيت عليهم السلام هستند؛ ولى اهل سنّت، ممكن است اين ديدگاه را نپذيرند. به هر روى، از نگاه آنان هم دست كم، پنج تن اصحاب كسا از اهل بيت عليهم السلام هستند. البته برخى ديدگاههاى شاذّ را - كه تنها همسران پيامبر صلى اللّه عليه و آله را مصداق اهل بيت مىدانند - نبايد به حساب آورد.
2.سوره مائده، آيه ۶: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ ... ».
3.الطرائف، ص ۵۳۵ . نيز براى نمونههاى ديگر، ر. ك: ص ۳۶۸، ۴۴۸، ۵۲۷ ، ۵۳۹ و ۵۴۰ ؛ سيّد در بيشتر اين نمونهها، پيشفرضى را كه از آن سخن گفتيم، گوشزد مىكند.
4.براى مشاهده نمونههايى از توجّه سيّد به داورى عقل و حكم خردمندان، ر. ك: الطرائف، ص ۱۶۵، ۱۶۹، ۲۰۴، ۲۲۲، ۲۳۱ و ۲۵۹ .