خوانده است.۱
از همين جا مىتوان دانست كه غريب در سخن سيّد، همان معناى «شاذّ» را خواهد داشت؛ اصطلاحاتى همچون «مرسل» يا «مراسيل»۲ و «مقطوع»۳ نيز ظاهراً به يك معنا آمدهاند و آن گسسته بودن سند روايت است، خواه اين گسستگى در آغاز سند باشد يا ميانه يا پايان آن.
۳. ملاكهاى ارزيابى روايت از نگاه سيّد
اكنون كه با انديشههاى سيد در حوزه رجال و مصطلح الحديث آشنا شديم، در اين بخش، نگاهى ژرفتر به ملاكهايى كه سيّد از آنها براى پذيرش يا رد روايات سود جسته، مىافكنيم. همچنين از آن جا كه گفتگو از تعارض احاديث نيز بُعدى از ابعاد ارزيابى حديث است، پس از گزارش ملاكهاى ارزيابى حديث، در بخشى جداگانه به بررسى شيوههاى سيّد در جمع ميان روايتها و حلّ تعارض و راههاى ترجيح دادن آنها خواهيم پرداخت. در پايان اين گفتار نيز در باره نقد حديث، گستره آن و شيوههاى نقد حديث از نگاه سيّد سخن خواهيم گفت. يادآورى مىشود كه خواست ما از واژه نقد، در عبارت «نقد حديث»، گونهاى از ارزيابى حديث است كه در پايان آن، صحّت حديث از نگاه سيّد، يعنى همان صدور و انتساب حديث به معصوم، بعلاوه حجّيت آن، هر دو، با ترديد رو به رو مىگردد. از اين رو، گر چه حلّ تعارض و برتر دانستن يك حديث از نظر حجيّت بر حديثى ديگر، بدون خدشه وارد كردن در انتساب آن نيز در يك نگاه عام، نوعى نقد حديث (به معناى لغوى «نقد») به شمار مىآيد؛ ولى در تعريف ما در اين نوشتار، در گستره نقد حديث نمىگنجد؛ زيرا در حلّ تعارض، انتساب حديث، پذيرفته است؛ ولى در نقد (به معناى پيشگفته) چنين نيست. از اين رو، مرز اين دو را از يكديگر جدا مىسازيم. اينك بررسى تفصيلى بخشهاى سهگانه ياد شده:
يك. ملاكهاى پذيرش يا ردّ روايات
از برخورد سيّد با روايتهايى كه بدانها استناد كرده است، مىتوان ملاكهايى را برداشت كرد. اين ملاكها عبارتاند از: