گونهاى سخن گفته كه گويا از زمان شب قدر، آگاهى ندارد.۱
به هر روى، چنان مىنمايد كه در اين دو نمونه، سيّد برداشتى را كه از ظاهر اين روايتها فهميده مىشود، فاقد حجيّت مىداند و از اين رو، تلاش مىكند براى اين دو روايت، تفسيرهاى ديگرى به دست دهد.۲
- شاذ
سيّد، در چند نمونه برخى روايات را شاذ خوانده است. يك مورد آن پيشتر گذشت كه در آن جا حديثِ بيانگر يكى از گونههاى استخاره را شاذ، ضعيف و بدون سند خوانده بود. در آن جا ظاهراً سبب شاذ بودن حديث، تك بودن مضمون آن بود و اين كه در ديگر روايتها، سخنى از آن در ميان نيست.
در جايى ديگر و به هنگام بررسى سخنى از شيخ مفيد رحمه اللّه كه حديث بازگو كننده استخاره شش رُقعه را شاذ خوانده بود،۳ سيّد چند معناى احتمالى را براى واژه شاذ در كلام شيخ مفيد مطرح مىكند. بيان اين گمانهها، نشان مىدهد هر يك از اين عوامل - كه در دنباله سخن از آنها ياد مىكنيم - مىتواند سبب شود كه حديثى از ديد سيّد، شاذ به شمار آيد. به باور سيّد، شيخ مفيد، به يكى از دلايل زير، اين روايت را شاذّ خوانده است:
- بدين نكته پى برده كه راوى آن، تنها همين يك روايت را از امامان عليهم السلام روايت كرده است؛
- يا از آنروست كه راوى آن، شخصى مجهول بوده و راوى از اهل بيت عليهم السلام شناخته نمىشود؛
- از آن رو كه در اين روايت، آمده است: «لفلان بن فلان» و نيامده است:۴«فلان بن فلانة» كه آشناتر و رايجتر است؛۵
- يا از آن روست كه در اين روايت، پس از عبارت «لفلان بن فلان»، عبارت «افعل» آمده است، حال آن كه عبارت رايجتر و شناخته شدهتر عبارت: «افعله» است (همچون مورد پيشين در آن دو روايت)؛
- يا از آن روست كه در اين روايت، به حالتى كه در آن رُقعههاى «لا تفعل» بيرون آيند، پرداخته شده و سپس به حالتى كه رُقعههاى «افعل» خارج شوند. از نگاه سيّد، در بسيارى از روايتهاى رسيده از اهل بيت عليهم السلام آن گاه كه كارى بر سر دو راهىِ انجام شدن يا نشدن قرار دارد، نخست از حالت انجام شدن آن سخن به ميان مىآيد، در حالى كه در اين روايت، برعكس است.۶
بارى! گر چه سيّد، خود اين روايت را شاذ نمىداند؛ ولى مىگويد: شايد شيخ مفيد رحمه اللّه به يكى از علل احتمالى ياد شده، اين روايت را شاذ خوانده است. اگر به اين پنج گمانه نگاهى بيفكنيم، در مىيابيم كه همه آنها سرانجام يا به ويژگىاى در راوى حديث، باز مىگردد يا به حالتى در متن آن. به نظر نگارنده، مىتوان اين عوامل را اين گونه دستهبندى كرد:
الف - عوامل سندى شذوذ
- مجهول بودن راوى، بدين معنا كه دانشمندان، او را راوى نمىشناسند؛
- راوى، جز اين حديث، روايتى ديگر نداشته باشد.
ب - عوامل متنى
همه عوامل متنى، در اين نكته گزيده مىشوند كه: همه مضمون روايت يا بخشى از واژگان و عبارتهاى آن، در ميان ديگر روايات همانند نداشته باشد يا همانند آن، اندك باشد؛ امّا در اين جا شايسته است نكتهاى را در باره سخن سيّد، يادآور شويم. همه گمانههايى را كه سيّد در حقّ شيخ مفيد، محتمل دانسته است، نمىتوان به او نسبت داد، هر چند در حدّ يك گمانه باشد. به سخن روشنتر، مفهوم «شاذ» در انديشه شيخ مفيد رحمه اللّه و دانشوران مكتب بغداد، اكنون تا اندازه قابل
1.همان، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.
2.البته اين دو نمونه با نمونهاى كه پيشتر در باره تقيهاى بودن حديث گذشت، اندكى تفاوت دارد. در آن جا سيّد، ظاهر روايت را كاملاً غير معتبر دانسته بود و براى ارائه تفسيرى قابل قبول از آن، تلاش نكرده بود؛ ولى در اين جا يك برداشت را گر چه معتبر ندانسته، با اين حال، تلاش مىكند كه برداشتى مقبول از حديث به دست دهد.
3.فتح الأبواب، ص ۲۸۷؛ المقنعة، ص ۲۱۹.
4.در حديث مورد بحث، آمده است كه بر روى سه رقعه، اين جمله را بنگارند: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم خيرة من اللَّه العزيز الحكيم لفلان بن فلان "افعل"» ، و بر روى سه رقعه ديگر، اين جمله را: «خيرة من اللَّه العزيز الحكيم لفلان بن فلان: "لا تفعل" و... » .
5.گفتنى است كه در دو روايت از سه روايتى كه سيّد پيش از اين براى اثبات مشروعيت اين گونه استخاره بدانها چنگ زده بود، عبارت «لفلان بن فلانة» آمده بود؛ از اين روست كه سيّد، اين عبارت را آشناتر و رايجتر مىشمرد (ر. ك: فتح الأبواب، ص ۱۸۲، ۱۸۶ - ۱۸۸).
6.در دو روايت از سه روايت پيش گفته، نخست از بيرون آمدن رقعههاى «افعل» سخن گفتهاند (فتح الأبواب، ص ۱۸۳ و ۱۸۸).