نيز، برخى راويان كه رجاليان سده پنجم، آنها را ضعيف مىخواندهاند (مانند سهل بن زياد) جاى دارند؛ ولى سيّد از آن رو كه بزرگانى چون كلينى رحمه اللّه و شيخ طوسى رحمه اللّه آن را گزارش و بدان اعتماد كردهاند، آن را پذيرفته و بدان، چنگ مىزند. بنا بر اين، مىتوان از اين گونه عملكرد سيّد، برداشت كرد كه مرسل بودن يا سند نداشتن حديث، به خودى خود، سبب كنار نهاده شدن آن نمىشود. بنا بر اين، دو عامل ياد شده را نمىتوان در همه جا سبب بىاعتبارى حديث از نگاه او به شمار آورد. امّا تقيّهاى بودن روايت! به نظر مىآيد اين عامل، كلّيت داشته باشد و هر جا گمان قوى بر تقيّهاى بودن روايت پيدا شود، او حجيّت آن را به كنار مىنهد. بر پايه قواعد استنباط احكام نيز بايد همين گونه باشد؛ زيرا روشن است كه چنين حديثى به دنبال بيان حكم واقعى نيست و از اين رو، برداشت حكم شرعى با استناد بدان، وجهى ندارد.
سيّد در دو جاى ديگر نيز احتمال تقيّهاى بودن را براى آن روايات، مطرح كرده است. در روايتى آمده است كه امام سجّاد عليهم السلام در هر روز ماه رمضان، صدقه مىداد تا توفيق يابد كه شب قدر را درك كند.۱ سيّد، در اين جا بر اين نكته پاى مىفشارد كه امامان عليهم السلام آگاهترينِ مردمان به شب قدر و راز و رمز آناند از اين رو، نبايد بر پايه ظاهر اين حديث، اين گونه برداشت كرد كه امام سجّاد عليه السلام از زمان شب قدر، آگاهى نداشته است . سيّد براى توجيه ظاهر اين روايت، چند گمانه را فراز مىآورد و از آن جمله، اين كه شايد اين عملكرد امام عليه السلام از روى تقيّه در برابر دشمنان بوده است تا آنان از ايشان، زمان آن شب را نپرسند و آن حضرت، وادار به آشكار ساختن اين راز نشود.۲
نمونه دوم، دعايى است كه آن را در هر روز ماه رمضان مىخوانند. در اين دعا آمده است:
إن كنت قَضيتَ فى هذه اللّيلة تنزُّلَ الملائكة و الروح فيها... .۳
سيّد، در اين جا گوشزد مىكند كه هيچ يك از مسلمانان و شيعيان، احتمال قدر بودن را براى همه شبهاى ماه رمضان، مطرح نمىدانند؛ بلكه تنها برخى شبهاى اين ماه را شبى مىدانند كه شايد شب قدر باشد. بنا بر اين، ميان ظاهر اين دعا با اين اعتقاد قطعى، ناسازگارى هست. سيّد براى توجيه روايت، احتمالهايى را به ميان مىآورد و از آن ميان اين كه امام عليه السلام از روى تقيّه به