الف . آن گاه كه برخى روايتهاى اهل سنّت را وصف مىكند. كه اين روايات از نگاه وى با باورهاى كلامى يا تفسيرى شيعه يا برخى باورهاى قطعى ديگر در ستيز است. ضعيف در اين جا بدان معناست كه اساساً پيامبر صلى اللّه عليه و آله چنين سخن را بر زبان نياورده است.
ب . آن گاه كه اين اصطلاح را براى برخى روايتهاى شيعى به كار مىبرد. هيچ نمونهاى از اين دسته را سراغ نداريم كه با باورى كلامى يا عقيدهاى قطعى، ناسازگار باشد. بنا بر اين، دليلى نداريم كه صدور آن روايات از نگاه سيّد، پذيرفتنى نبوده است؛ بلكه از تصريح او مىتوان دريافت كه در چنين مواردى، تنها در جهت صدور اين احاديث و اين كه به عنوان حكم واقعى براى همه زمانها تشريع شده باشد، اشكال كرده است؛ ولى صدور آنها از ديد وى، جاى گفتگو نداشته است.
از اين نكته كه بگذريم، پرسش ديگرى كه در اين باره مطرح مىشود، آن است كه بر روى هم، چه عواملى سبب مىشده است كه سيّد، روايتى را ضعيف بخواند؟ به ديگر سخن، آيا مىتوان عواملى را برشمرد كه ما را به ضعف روايتى از نگاه سيّد، رهنمون شود، حتّى اگر او خود در كتابهايش به ضعف آن اشاره نكرده باشد ؟
پاسخ، «آرى» است. از نمونههاى پيشگفته، مىتوان چند عامل كلّى را در ضعيف شمرده شدن حديث از نگاه سيّد، بيرون كشيد. امّا پيش از آن، يادآور شويم كه عوامل ضعيف شمردن حديث را با توجّه به هر يك از دو معنا و كاربرد ضعيف، بايد از يكديگر جدا كرد. از اين رو، در اين جا دو دسته از اين عوامل را مىتوان برشمرد:
الف - عواملى كه ضعف حديث به معناى نخست (صادر نشدن حديث) را در پى مىآورند. مهمترين اين عوامل، اينهاست:
- ناسازگارى حديث با حكم قطعى قرآن؛
- لوازم نادرست و غير قابل پذيرش حديث؛۱- ناسازگارى حديث با مبانى قطعى تفسيرى نزد شيعيان (مانند حديث «آمنوا بمتشابهه»، البته بر پايه برداشتى از اين روايت).
در كنار اينها، سيّد، در نمونههاى فراوانى نيز به نقد روايات اهل سنّت پرداخته و نشان داده است كه از زبان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بيان نشده و يا در باره ايشان، صدق نمىكند. گر چه سيّد، تعبير «ضعيف» را براى آن روايات به كار نبرده است؛ ولى از گونه عملكرد و سخنان وى به روشنى پيداست: همان ملاكها كه براى ضعيف شمردن دو سه نمونه ياد شده از اهل سنّت بدان چنگ زده است، در باره اين روايات نيز جارى است و اگر از سيّد مىپرسيديم كه آيا آن روايتهاى نقد شده را نيز ضعيف مىشمرد؟ پاسخ وى، بىگمان «آرى» بود. از اين رو، مىتوان آن عواملى را كه سيّد براى نقد آن روايات به كار گرفته است، در شمار عوامل تضعيف روايت از نگاه او ياد كرد. ما در بخش ديگرى كه به شيوه برخورد سيّد با روايتهاى اهل سنّت مىپردازيم، به گستردگى به چند و چونىِ نقد روايتهاى سنّى به وسيله سيّد و ملاكهاى نقّادى او خواهيم پرداخت.