پس اين حديث، از نگاه سيّد، خود متناقض است. از اين رو، سيّد در باره آن، عبارت «عدم صحة» را به كار مىبرد.۱ روشن است كه صحيح نبودن، در اين جا، بدين معناست كه سيّد، حتى انتساب آن را به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نيز نادرست مىداند. نمونه دوم، حديثى است در باره نجوم. بر پايه اين حديث، آن گاه كه امام على عليه السلام آهنگِ جنگ با نهروانيان كرد، منجّمى ايشان را از حركت در آن ساعت، زنهار داد و از شكست در جنگ، ترسانيد. آن حضرت نيز پس از نكوهش آن ستارهشناس، مردم را از يادگيرى ستارهشناسى - جز آن اندازه كه بتوان بدان، در دريا و خشكى راه را پيدا كرد - پرهيز داد و... و با نام خدا، آهنگ نبرد كرد.۲
سيّد، از آن جا كه در باره ستارهشناسى، نگاه مثبتى داشته و آن را دانشى با اصول و بنيادهاى درست مىدانسته است، به گستردگى به نقد اين روايت مىپردازد و از جمله مىنگارد:
هذا يدلّك على تباعد الرواية من صحّة النقل أو يكون لها تأويلٌ على غير ظاهرها موافق للعقل.۳
بنا بر اين، يكى از گمانههايى كه او در باره اين روايت، فراز مىآورد، آن است كه نقل آن، صحيح نباشد. صحيح نبودن نقل، در اين عبارت، بدان معناست كه روايت را نمىتوان به امام عليه السلام نسبت داد.
پس روايت غير صحيح از نگاه سيّد روايتى است كه نمىتوان آن را به معصوم عليه السلام نسبت داد.
- ضعيف
بر پايه جستجوى ما، سيّد در سه جا اصطلاح «ضعيف» را براى برخى احاديث به كار برده يا مفهوم «ضعف» را به حديثى نسبت داده است. نخست، حديث «لا وصيّة لوارث» است. مىدانيم كه اهل سنّت، اين حديث را از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گزارش كرده و «آيه وصيت»۴ را با اين حديث، نسخ شده مىشمارند.۵ از نگاه سيّد، اين حديث، خود متناقض است و برخى لوازم اين حديث با برخى ديگر
1.الطرائف، ص ۵۲۳ .
2.فرج المهموم، ص ۵۷؛ نهج البلاغة، ج ۱، ص ۱۲۸، خطبه ۷۹ .
3.فرج المهموم، ص ۵۸ .
4.سوره بقره، آيه ۱۸۰: « كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَ لِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ... ».
5.صحيح البخارى، ج ۳، ص ۱۸۸؛ سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۹۰۶؛ فتح البارى، ج ۵، ص ۲۷۹؛ المحرّر الوجيز، ج ۱، ص ۲۴۸.