چهار. تعريف برخى اصطلاحات حديثى از نگاه سيّد
كاربرد اصطلاحهايى كه به حالتهاى گوناگون سند يا متن حديث، اشاره دارند، گر چه فراوان نيست؛ ولى نبايد آن را ناديده انگاشت. در زير برخى اصطلاحهاى حديثى را كه در نگاشتههاى سيد به كار رفته است، بر مىرسيم:
- صحيح
ابن طاووس، در نگاشتههاى خود، گاه حديثى را «صحيح» ناميده و يا از صحّت برخى احاديث، سخن گفته است. در نمونهاى دو حديث را كه به يك رخداد اشاره دارند، ولى ظاهراً با يكديگر ناهمگون مىنمايند، صحيح مىخواند و سپس تلاش مىكند تا ميان آن دو، سازگارى ايجاد كند.۱ صحيح را در اين جا مىتوان به معناى «قابل قبول» يا «معتبر» گرفت.
در جايى ديگر، سخن شيخ صدوق در آغاز كتاب من لايحضره الفقيه را به معناى آن مىداند كه شيخ، «صحّت» احاديث كتابش را ضمانت كرده است.۲صحّت در اين جا از نگاه سيّد، قاعدتاً بايد مفهوم مهمى را در خود داشته باشد و آن، ثبوت و درستى انتساب به معصوم عليه السلام است.
در جايى ديگر نيز مىگويد:
روى فى صحّة هذا المعنى عن النبىّ صلى اللّه عليه و آله بإسناده تسعة أحاديث.۳
مفهوم صدور از معصوم در اين عبارت به روشنى ديده مىشود. سيّد در چندين جا براى اعتباربخشى به روايتى كه از نگاشتهاى نقل مىكند، يادآور مىشود كه نويسنده آن كتاب، «صحّت» آنچه را در آن كتاب آورده، بر عهده گرفته است.۴ البته بايد توجّه داشت كه صحّت در باره دو دسته از احاديث مىتواند به كار رود:
- دستهاى كه به گستره اعمال و عبادات، ارتباط دارند و به اصطلاح، از عمل شرعى سخن مىگويند؛
- دستهاى كه به تاريخ يا اعتقادها و باورها مىپردازند.
صحّت دسته اوّل بدان معناست كه اين روايات آن اندازه اعتبار و حجيّت دارند كه پشتوانه عمل و دليل انجام آن كار، قرار گيرد. براى نمونه، سيّد از سخن امام عسكرى عليه السلام در باره كتاب «ابن خانبه» كه فرمود: «صحيح فاعملوا به»،۵همين نكته را برداشت كرده است.۶
امّا صحّت دسته دوم، بدان معناست كه به درونمايه آن روايات مىتوان باور داشت و آن را چونان انديشهاى شرعى، مىتوان به دين نسبت داد. همان گونه كه سيّد در باره كتاب المعرفة، نوشته ابراهيم بن محمّد ثقفى مىگويد:
ضَمِنَ [أى: إبراهيم بن محمّد] صحّة ما فيه.۷
و مىدانيم كه المعرفة ى ثقفى، كتابى فقهى يا مربوط به اعمال و عبادات نبود؛ بلكه در آن از مناقب اهل بيت عليهم السلام و زشتىهاى دشمنان آنان، سخن به ميان آمده بود.۸
بنا بر آنچه گذشت، صحيح، در كاربرد سيّد، به معناى روايت يا سخنى است كه انتساب آن به گويندهاش، پذيرفته شده است و همچنين، مضمون آن نيز معتبر است و مىتوان آن را انديشهاى دينى دانست يا چونان آموزهاى دينى، بدان عمل كرد.۹
از همين جا مىتوان معناى كاربرد اين مفهوم به گونه منفى را نيز دريافت. تا آن جا كه جستجو كردهايم، سيّد، دستِ كم در دو جا مفهوم صحيح را به گونه منفى به كار برده است. يكى در باره حديث پيامبر اكرم: «أصحابى كالنجوم»۱۰است. به باور سيّد، پذيرش اين حديث، به معناى آن است كه بپذيريم صحابيان يا همه گمراهاند يا همگى سزاوار كشته شدن؛ زيرا روشن است كه برخى از صحابيان، برخى ديگر را كافر شمرده و به جنگ با يكديگر برخاستهاند و به گمراهى برخى ديگر، گواهى دادهاند.
1.سعد السعود، ص ۱۹۰.
2.الإقبال (چ قيومى)، ج ۲، ص ۲۴.
3.همان، ص ۱۸۲.
4.فتح الأبواب، ص ۲۵۳؛ فرج المهموم، ص ۱۲۹؛ قبس من غياث سلطان الورى، ص ۳.
5.فلاح السائل، ص ۱۸۳.
6.ر. ك: همان، ص ۲۸۹.
7.سعد السعود، ص ۲۷۳.
8.اين نكته از گزارشهايى كه سيّد از اين كتاب به دست داده و نيز سخن نجاشى در باره آن، قابل برداشت است.، ر. ك: سعد السعود، ص ۱۴۱ و ۲۷۳؛ اليقين، ص ۱۹۳ - ۲۰۹؛ رجال النجاشى، ص ۱۶، ش ۱۹.
9.براى نمونههاى ديگرى از كاربرد مفهوم «صحيح» در سخنان سيّد، ر. ك: الإقبال (چ قيومى)، ج ۲، ص ۲۳۹، ۲۴۰ و ۳۵۲؛ فلاح السائل، ص ۹؛ الطرائف، ص ۱۱۷ و... .
10.الشفا بتعريف حقوق المصطفى، ج ۲، ص ۵۳؛ اللّمع، ص ۲۷۰ و... .