ملاكهاى لازم براى پذيرش روايت را به دست آورد كه پس از اين، بدان خواهيم پرداخت. سيّد، آشكارا ديدگاه شيخ طوسى رحمه اللّه را در باره خبر واحد، با تصريح به نام كتاب عدّة الاُصول شيخ طوسى، مىپذيرد.۱ از نگاه سيّد، عمل به خبر واحد، نه تنها در ميان شيعيان و ديگر مسلمانان، كه حتّى در ميان ديگر مردمان، از هر آيين و سرزمين نيز پذيرفتنى است.۲
آيا اين ديدگاه سيّد، به همان دليل مشهور حجّيت خبر واحد، يعنى سيره عقلا اشاره دارد؟ به نظر چنين مىآيد. اگر اين گونه باشد، آن گاه بايد سيّد را نخستين دانشور شيعى يا يكى از نخستين عالمان شيعى به شمار آوريم كه براى استدلال بر حجيّت خبر واحد، در كنار دو دليل ديگر: «روش شيعيان»و«روش مسلمانان»،۳ به روش عمومى مردمان از هر دينو سرزمين،۴ استناد كردهاست.
مىدانيم كه پيش از وى، سيّد مرتضى به گستردگى به دلايل باورمندان به حجيّت خبر واحد پرداخته و آنها را رد مىكند. سيّد مرتضى، از جمله به روش شيعيان۵ يا «عرف متشرعه»۶ - كه براى حجيّت خبر واحد، بدانها چنگ زدهاند - مىپردازد، و نادرستى استدلال به اين دو دليل را نشان مىدهد. او در همين جا به سيره عقلا هم اشاره كرده و روشن مىسازد كه روش عقلا نيز نمىتواند نشانه حجّيت خبر واحد باشد.۷ پس از سيّد مرتضى، شيخ طوسى نيز در عدةالاُصول، گر چه در نهايت بر جواز عمل به خبر واحد، البته با شروطى، رفته است؛ ولى شيخ، روش شيعيان را - كه استدلالكنندگان بر آن به روايتهاى گزارش شده در نگاشتههاى راويان شيعى عمل مىكردند - ، چونان دليل استوار بر روايى عمل به خبر واحد مىنماياند۸ و اين را مىتوان نقطه اشتراك شيخ و سيّد ابن طاووس و نقطه اختلاف اين دو دانشور با سيّد مرتضى دانست.
1.همانجا؛ البته از سخن سيّد در اين جا نمىتوان دانست كه وى همه جزئيات ديدگاه شيخ را پذيرفته است يا تنها كليّت آن را؛ به هر روى اين اندازه قطعى است كه سيّد به كليّت ديدگاه شيخ باور دارد.
2.همان، ص ۴۲ - ۴۳: «وقد ذكرنا فى كتاب غياث سلطان الورى لسكان الثرى صحّة العمل بأخبار الآحاد وأوضحنا العمل به فى سائر البلاد وبين كافّة العباد».
3.در اصطلاح «سيره متشرّعة».
4.در اصطلاح، «سيره عقلاء».
5.رسائل المرتضى، ج ۱، ص ۲۴.
6.همان، ص ۳۷.
7.همان، ص ۵۷ .
8.عدّة الاُصول، ج ۱، ص ۱۲۶.