ما در شناخت دگرگونىهاى فرهنگى - اجتماعى اين شهر، يارى رساند . شناخت وضعيت اجتماعى و فرهنگى نيز، در جاى خود، مقدّمهاى براى روشنتر شدن برخى ابعاد اين مكتب است؛ مانند ارتباط دانشوران حلّه با حاكمان، علل فرهنگى شكوفايى و افول اين مكتب، دورى يا نزديكى علماى آن به حوزههاى اهل تسنّن و... .
بر همين اساس، در جاىجاى اين فصل، تلاش كردهايم تا ضمن شرح بسيار مختصر از رخدادهاى سياسى - اجتماعى حلّه، به دانشوران حلّى كه در آن مقطع زمانى مىزيستهاند و همچنين موضعگيرىهاى احتمالى آنان، اشاره كنيم.
در ادامه همين فصل، به بررسى علل شكوفايى مكتب حلّه نيز پرداختهايم. با درنگ در اين بخش، روشنتر مىگردد كه پژوهش در باره مكتب حلّه - كه نزديك به سه سده، مركز تحوّلات علمى شيعه بوده و دانشوران مهم شيعى در آن دوره از اين شهر برخاستهاند - ، از چه روى ضرورى است.
فصل دوم تا چهارم: انديشهشناسى دانشوران حِلّه
در اين سه فصل، ما انديشههاى سه دسته از دانشوران حِلّه را بررسى كردهايم. نخست ابن ادريس حلّى، كه وى را مىتوان چهره برجسته جريان پيرو «مكتب بغداد» به شمار آورد. دوم انديشههاى جرياننصگرا، كه سيّد بن طاووس و برخى دانشوران ديگر را در بر مىگيرد . سوم جريان فقهمحور كه شامل چهرههاى برجستهاى همچون محقّق حلّى و علّامه حلّى است. نكتهاى را در اين جا بايد گوشزد كرد: علّت مقدّم داشتن اين سه فصل بر فصل جريانشناسى، آن است كه اين فصلها، در حقيقت، در حكم مفرداتى براى احكام و تحليلهاى فصل پنجم است و روشن است كه بدون آشنايى تفصيلى با دانشوران حوزه بزرگ حِلّه، نمىتوان انديشهاى خاص را به يك دانشمند، نسبت داد و به تبع آن، رويكردهاى گوناگون در اين حوزه نيز از يكديگر، مشخّص و متمايز نمىگردند.
امّا در باره چگونگى بررسى انديشههاى حديثى هر دانشور، بايد بگوييم كه در بررسى هر يك از عالمان، زندگى علمى وى را با تأكيد بر مهمترين اساتيد و شاگردان و تأثير و تأثّرهاى علمى وى، بررسى كردهايم تا زمينهاى براى آشنايى بيشتر خواننده با وى باشد. پس از آن، به ديدگاههاى