109
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

از اين رو، با يكى دو حديث، نمى‏توان به فساد عقيده راوى، گواهى داد. بويژه اگر برخى بزرگان شيعه (همچون شيخ مفيد رحمه اللّه ) به وثاقت و جلالت راوى مورد اتّهام، باور داشته باشند در اين هنگام، طبيعى است كه سيّد، چنين اتّهامى را نپذيرد، هر چند به وسيله كسى چون نجاشى مطرح شود. «محمّد بن سنان» را مى‏توان مصداق بارز اين باور سيّد دانست. سيّد، به هنگام يادكرد حال رجالى او، تأكيد مى‏كند كه مفيد، ابن سنان را توثيق كرده و به جلالت قدر او باور داشته است و در اين باره، احاديثى را نيز گزارش نموده است.۱
۵ . بنا بر آنچه گذشت، ديدگاه مثبت سيّد در باره اين چهار راوى مطرح در حوزه شيعى، مى‏تواند در يكى از دو عامل زير ريشه داشته باشد:
۱. بررسى نگاشته‏ها و كشف وثاقت آنها برپايه استوارى مضمون آن نگاشته‏ها (در باره سه راوى نخست).
۲. رسيدن روايت‏هايى در مدح محمّد بن سنان و نيز تأكيد بر وثاقت وى به وسيله برخى بزرگان شيعه، در كنار دشوارى اثبات اتّهام فساد عقيده از نگاه سيّد.۲
۶. در باره منابع سيّد، در ارزيابى راويان شيعى مى‏توان گفت: كتاب‏هاى زير به ترتيب، پربسامدترين كتاب‏ها در ارزيابى‏هاى سيّد است:
۱. الفهرست شيخ طُوسى رحمه اللّه ؛ كلبِرگ، نشانى بسيارى از موارد بهره‏گيرى سيّد از اين كتاب و رجال النجاشى را به دست داده است.۳
۲. رجال النجاشى؛۴۳. رجال الكشى؛ با يادكردِ نام كتاب يا نويسنده، تنها در دو مورد.۵
۴. الرجال شيخ طوسى، ظاهراً در چهار مورد.۶
۵. الفهرست ابن نديم، در موضوع مورد بحث ما، ظاهراً دو بار.۷
۶. برخى منابع پراكنده حديثى، مانند كتاب كمال شهر رمضان از شيخ مفيد رحمه اللّه . البته روشن است كه بهره‏گيرى سيّد از اين گونه منابع براى ارزيابى راويان، بسيار اندك است.۸
۷. در باره منابع سيّد در ارزيابى راويان سنّى، به ترتيب مى‏توان از نگاشته‏هاى زير ياد كرد:
الف - كتاب‏هاى حديثى اهل سنّت. سيّد، روايت‏هاى فراوانى از اين گونه كتاب‏ها را برگزيده است و با نشان دادن دروغ‏پردازى‏ها و تعارض‏گويى‏هاى برخى راويان سنّى يا گزارش احاديثى از سوى آنان كه درون‏مايه آن براى نمونه با عقل يا جايگاه پيامبر صلى اللّه عليه و آله ناسازگار است، نشان مى‏دهد كه شخصيت حديثى آنان تا چه اندازه، شايسته اعتماد است. در اين بخش، سيّد از كتاب الجمع بين الصحيحين حُميدى، فراوان گزارش مى‏كند.۹ب - تاريخ بغداد خطيب بغدادى.۱۰
ج - ذيل تاريخ بغداد، از ابن نجّار.۱۱
د - طبقات الكبرى، از ابن سعد.۱۲
ه - منابع ديگر.
گفتنى است كه سيّد براى بيان شرح حال يا جايگاه علمى و حديثى راويان سنّى از كتاب‏هاى بسيار بيشترى بهره گرفته است. ما در اين جا برخى از مهم‏ترين نمونه‏ها را آورده‏ايم؛ چرا كه يادكرد همه منابع از وظيفه اين نوشتار، بيرون است.۱۳

1.فلاح السائل، ص ۱۲ - ۱۳. البته چنان‏كه پس از اين خواهد آمد، شيخ رحمه اللَّه در دوره اخير از حيات علمى خود، از اين نظر باز گشته است، (ر. ك: دنباله اين نوشتار، گفتار فوائد و امتيازات نگاشته‏هاى سيّد، بند فوايد تاريخ حديثى).

2.البته شايد بتوان بخشى از نگاه مثبت در توثيق مفضّل بن عمر را نيز ريشه گرفته از اين نگاه دانست زيرا سيّد خود در (فلاح السائل ص ۱۵۸ - ۱۵۹) روايتى از امام صادق عليه السلام را آورده كه، در آن، مدح شايان توجّهى در باره مفضّل، ديده مى‏شود.

3.ر. ك: كتاب‏خانه ابن طاووس، ص ۲۶۷ و ۴۹۷.

4.گفتنى است كه نگارنده، گردآورى و جستجوى كامل در باره ميزان بهره‏گيرى سيّد از ديدگاه‏هاى شيخ طوسى در الفهرست و نجاشى در كتاب خود انجام نداده است؛ امّا با در نظر گرفتن توجّه فراوان سيّد به ديدگاه‏هاى شيخ و تا اندازه‏اى جستجوى موردى، مى‏توان حدس زد كه بهره‏گيرى سيّد از الفهرست طوسى بيشتر بوده است.

5.فرج المهموم، ص ۱۳۱ - ۱۳۰؛ الأمان، ص ۱۲۷. در دو مورد ديگر نيز سيّد به اين كتاب اشاره كرده است؛ ولى ظاهراً آن گزارش‏ها با بحث ارزيابى راويان پيوندى ندارد (فلاح السائل، ص ۱۱۳؛ اليقين، ص ۳۸۸).

6.فلاح السائل، ص ۱۴؛ فرج المهموم، ص ۱۴۳، ۱۳۳، ۱۳۲، ۱۲۱. شايد دليل اصلى استفاده كمتر سيّد از اين كتاب، آن باشد كه رجال شيخ، بيشتر به يادكرد نام راويان مى‏پردازد و ارزيابى شخصيت حديثى راويان در آن، كمتر از الفهرست است.

7.براى موارد ديگر، ر. ك: كتاب‏خانه ابن طاووس، ص ۲۶۴.

8.گفتنى است كه سيّد از يك كتاب ابن عقده با نام تسمية المشايخ نيز استفاده مى‏كند. همچنان كه كلبرگ گفته است، بعيد نمى‏نمايد كه اين كتاب، همان كتاب الشيعة من أصحاب الحديث باشد كه نجاشى در رجال خود (ص ۹۴، ش ۲۳۳) از آن نام مى‏برد. سيّد همچنين از كتاب الرجالِ شخصى با نام ابوالعباس احمد بن نصر بن سعد نيز گزارش مى‏كند (الإقبال (چ قيومى)، ج ۳، ص ۸۶ ). اين كتاب نيز به گمان بسيار - و بر پايه سخن كلبرگ - همان كتاب پيشين است. گزارش الإقبال، بيانگر ناراحتى و نگرانى امام صادق عليه السلام از دستگيرى برخى از بنى الحسن است كه سيّد از آن، مدح آن افراد را برداشت مى‏كند. به هر روى، بهره رجالى اين گزارش‏ها نيز اندك است. از اين رو، اين دو كتاب ابن عقده را در شمار منابع سيّد نياورديم. براى آگاهى بيشتر، ر. ك: جمال الاُسبوع، ص ۲۸۸؛ فتح الأبواب، ص ۱۵۹ - ۱۶۰؛ كتاب‏خانه ابن طاووس، ص ۴۹۷ و ۴۱۷.

9.الطرائف، ص ۱۹۲، ۲۰۸، ۲۱۲ - ۲۱۳، ۲۱۵ و... .

10.براى نشانى موارد كاربرد، ر. ك: كتاب‏خانه ابن طاووس، ص ۵۶۹ - ۵۷۱ .

11.براى نشانى موارد كاربرد، ر. ك: همان، ص ۲۳۵.

12.براى موارد كاربرد، ر. ك: همان، ص ۵۳۰ - ۵۳۱ .

13.خواننده گرامى براى دستيابى به نمونه‏هاى ديگر و نشانى آنها به كتاب كتاب‏خانه ابن طاووس، باب چهارم، مراجعه كند و بويژه به نشانى استفاده‏هاى سيّد از كتاب‏هاى تاريخى و رجالى اهل سنّت درنگرد.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
108

درستى اعتقاد آنها باور داشته‏اند. شايد از همين روست كه سيّد، با وجود آن كه هم خود، على بن الحسن بن فضّال را ستوده، و هم ستايش وى را از زبان شيخ طوسى رحمه اللّه بازگو مى‏كند؛ ولى در هيچ جا از نگاشته‏هاى موجودش براى وى، اين عبارت را به كار نبرده است.
۳. شايد يكى از دليل‏هايى كه مى‏تواند به كار گرفتن اين عبارت را در سخن سيّد در باره اين راويان توجيه كند، آن باشد كه سيّد در تحليل شخصيت حديثى اين راويان، به بررسى نگاشته‏هاى آنان، بيشتر از سخن رجاليان اهميّت مى‏داده است. به ديگر سخن، وى آن گاه كه نگاشته‏هاى موجود اين راويان را بررسى مى‏كرد و در آنها روايتى كه با بنيادهاى اعتقادى يا باورهاى شيعى او در ستيز باشد، مشاهده نمى‏كرد و يا حتّى مى‏ديد كه درون‏مايه آن روايت‏ها آموزنده نيز هست و به رشد اخلاقى و معنوى انسان، كمك مى‏كند، و از سوى ديگر، برخى شيعيان نگاشته‏هاى آنان را نقل كرده‏اند و آنان نيز از بسيارى راويان شيعى، روايت كرده‏اند و جز سخن رجاليان، نشانه‏اى حاكى از فساد مذهب آنان در دست نيست، به آن راويان اعتماد مى‏كرد و به نگاشته‏هاى آنان، دل مى‏سپرد و از آنان گزارش مى‏كرد و دليلى نمى‏ديد كه نويسندگان چنين كتاب‏هايى را دستِ كم با اين گونه عبارات نستايد.
چيزى كه مى‏تواند گواه اين برداشت باشد، آن است كه سيّد، چندين بار از كتاب‏هاى «توحيد مفضّل و الإهليلجة ى وى، سخن گفته و آنها را ستوده است و در جايى، فرزندش را به ژرف‏نگرى در آن، فرا مى‏خواند.۱سيّد، شايسته مى‏داند كه مسافر، اين دو كتاب را به همراه داشته باشد تا دل و جان او را نوازش دهد.۲نمونه ديگرى را سراغ نداريم كه سيّد، كتابى حديثى را اين گونه ستوده باشد.

۴. توجيه ديگرى كه مى‏تواند در پسِ اين ديدگاه سيّد نهفته باشد، آن است كه وى - چنان كه پيش از اين گذشت - در نسبت دادن فساد عقيده به راويان، بسيار محتاط بود و به آسانى، بدان اقدام نمى‏كرد؛ چه، بر آن بود كه تنها كسى كه از جانب خداوند - كه به درون وجود آدمى آگاه است - سخن مى‏گويد، مى‏تواند به كژىِ باور در ديگران، از جمله راوى، پى ببرد و روشن است كه جز امام عليه السلام كسى نمى‏تواند چنين باشد. البته راه آگاهى يافتن ما از سخن امام نيز بايد يقين‏آور باشد.۳

1.كشف المحجّة، ص ۵۱ - ۵۰؛ الأمان، ص ۹۱.

2.الأمان، ص ۹۱.

3.فلاح السائل، ص ۱۱.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5071
صفحه از 375
پرینت  ارسال به