101
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

كسى كه سخن آنان را مى‏شنيد يا رفتار آنان را مى‏ديد، چنان مى‏پنداشت كه آنان در كردار يا گفتار، نااستوارند.۱
- دشمنى‏هاى ناروا و مقطعى. آن گاه كه كسى از روى خشم يا دشمنى‏اى كه پايه‏اى درست ندارد، راوى‏اى را تضعيف كند و اوضاع را به زيان وى سامان دهد، سبب مى‏شود كه بسيارى از افراد در باره آن راوى به خطا بيفتند و او را ضعيف بشمرند. در اين هنگام، پشيمانى آن شخص و اعتراف به نادرستى عملكرد خود نيز الزاماً هميشه نمى‏تواند ديدگاه‏ها را در باره راوى متّهم شده، اصلاح و تصحيح كند. چه بسا كسانى بر همان اتّهام‏ها، پاى بفشارند يا خبر دست كشيدن آن شخص از دشمنى با آن راوى، بدانان نرسد.۲
- گاه علّت تضعيف، نكته‏اى است كه مى‏توان احتمال داد كه راوى در انجام دادن آن، عذرى داشته است (بسبب محتمل للعذر). در اين هنگام نيز نمى‏توان بى درنگ به تضعيف او دست گشاد.۳
امّا در باره راه‏هاى اثبات ضعف و چگونگى آن، سيّد معتقد است:
- گزارشى كه نشانگر تضعيف يا نسبت دادن اتّهامى به راوى است، نبايد از طريق آحاد باشد.۴ گر چه سيّد در سخن خود، واژه «طريق الآحاد» را به كار برده است؛ ولى قاعدتاً نبايد مراد وى، «خبرهاى واحد» باشد؛ زيرا بى شك بسيارى از روايت‏هاى تضعيف يا توثيق شده، خبرهاى واحدى بيش نيستند و تصوّر اين كه سيّد براى تضعيف يا توثيق راوى، شرط تواتر را لازم مى‏دانسته، چندان معقول نيست. بنا بر اين، گزافه نيست اگر بگوييم مراد او از طريق الآحاد، روايت‏هايى متفرّد و غير مشهور بوده است كه معمولاً، اطمينان‏آور نيستند. سيّد، همچنان كه وثاقت را به معناى اطمينان از راستگويى راوى مى‏دانست، در باره تضعيف نيز بر آن بود كه گزارش تضعيف بايد به گونه‏اى باشد كه اطمينان ما را نسبت به دروغگويى و نااستوارى راوى در گزارش كردن پديد آورد،۵ نه آن كه تنها جنجالى را در باره شخصيت راوى، سازماندهى كند، بى آن كه دليلى شايان پذيرش براى متّهم بودن آن راوى، ارائه دهد.
- راوى گزارش تضعيف شده، نبايد خود متّهم به ضعف و مورد خدشه باشد.۶
- نادرستى عقيده راوى، اگر به راستگويى وى در گزارش و نقل، آسيبى نرساند، سبب تضعيف و بى اعتمادى به وى نيست.۷
- تضعيف‏گر، اگر غير معصوم باشد، از نگاه سيّد، آن اتّهام ثابت نمى‏گردد.۸
- نسبت تضعيف يك راوى به معصوم بايد ثابت باشد.۹ گر چه سيّد در اين جا در باره اين كه خواست وى از «لم يثبت إسناد الطعن إليه» - كه در متن عبارت وى به كار رفته است - چيست؟ و در اين كه چگونه گزارشى از نگاه وى پذيرفته نمى‏شود، توضيحى نداده است؛ ولى شايد چونان يك گمانه بتوان گفت: اگر سند گزارش تضعيف راوى از سوى امام، داراى گسستگى و ارسال باشد، قاعدتاً بر پايه سخن سيّد خود، نبايد آن را بپذيرد.
- سيّد، در نسبت اتّهام فساد عقيده، از اين نيز سختگيرتر است. از نگاه وى، كسى مى‏تواند در باره نادرستى عقيده يك راوى اظهار نظر كند كه «صادق من اللَّه جلّ جلاله العالم بالسرائر» باشد.۱۰
به هر روى، از نگاه سيّد، هيچ انسانى از خطا و اشتباه در امان نيست. از سوى ديگر، تنها خداوند است كه از پنهان و آشكار و حقيقت باورهاى قلبى و كردار آدميان، آگاه است. از اين رو، تنها با شنيدن سخن يا مشاهده كردارى از يك راوى - كه شايد توجيه‏ها و دلايلى را بتوان براى آن تصوّر كرد - ، نمى‏توان بى درنگ به نااستوارى وى در گفتار يا ناروايى عقيده وى، گواهى داد.۱۱
درست از همين زاويه و به جهت همين نگاه است كه مى‏بينيم سيّد، شرطهايى را براى اثبات ضعف راويان، لازم مى‏شمُرَد كه معمولاً به آسانى تحقّق نمى‏يابند. از نگاه او، به دشمنى‏ها بايد چونان عاملى مهم در تضعيف برخى راويان يا غبارآلود ساختن فضاى جامعه به زيان آنان، توجّه كرد و از اين روست كه وى با شتاب‏زدگى در تضعيف راويان، سخت مخالف است.
البته بُوَد كه برخى از رجاليان، پاره‏اى از شروط سيّد براى اثبات تضعيف راويان را غير لازم يا

1.فلاح السائل، ص ۱۰.

2.همان‏جا.

3.همان، ص ۹.

4.همان، ص ۱۱: «فوجب ترك الطعن إلّا بيقينٍ أو ما يقوم مقامه».

5.همان، ص ۹: «أن يكون الطعن عليه برواية مطعون عليه من العباد».

6.همان‏جا: «أو يكون الراوى المطعون على عقيدته ثقةً فى حديثه و أمانته».

7.همان، ص ۱۰: «... أنّنى وجدت ذلك الطعن عن غير معصوم‏[ عليه السلام ] ».

8.همان، ص ۱۱.

9.همان، ص ۱۳.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
100

سه . فرآيند تضعيف و راويان ضعيف‏

سيّد در آغاز فلاح السائل، در سخنى نسبتاً درازدامن، به گستردگى، در باره اين كه: «چرا از راويانى كه متّهم به ضعف‏اند يا برخى رجاليان، آنان را ضعيف خوانده‏اند، روايت مى‏كند؟»، سخن گفته است.
در همين جاست كه وى به نكته‏هاى ارزشمندى در باره چگونگىِ تضعيف راويان و عوامل و ريشه‏هاى ضعف و پيامدهاى تضعيف‏هاى نادرست و نابه‏جا اشاره كرده است كه ديدگاه وى را تا اندازه بسيارى در باره مفهوم ضعف راوى - كه از موضوعات برجسته در دانش رجال است - مى‏نماياند. سخن سيّد در اين جا، گر چه تا اندازه‏اى كلّى است و يادكرد مصاديق و نمونه‏ها در آن، كمتر به چشم مى‏خورد؛ ولى همين اندازه نيز براى بازشناسى انديشه‏هاى رجالى وى، كافى و در خور بهره‏گيرى است. از آن جا كه آوردن متن كامل عبارت سيّد، سبب طولانى شدن بحث مى‏شود، در اين جا با حفظ مضمون و سياق سخن سيّد، تنها به دسته‏بندى محورهاى ياد شده مى‏پردازيم:
در باره عوامل تضعيف، سيّد بر آن است كه علاوه بر ضعف حقيقى و نااستوارى يك راوى، نكته‏هاى ديگرى نيز در كارند كه سبب مى‏شوند يك راوى به ضعف در عقيده يا ناراستى در كردار و گفتار، متّهم شود، حال آن كه حقيقتاً از آن اتّهام‏ها دور است. مهم‏ترين اين عوامل از نگاه سيّد عبارت‏اند از:
- مسئله تقيّه. اين مسئله در ميان راويان به گونه‏اى بود كه برخى آنها ناچار بودند آنچه را بِدان باور دارند، واژگونه بر زبان آورند يا كارى را كه آن را باطل مى‏پندارند، انجام دهند، به طورى كه

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5015
صفحه از 375
پرینت  ارسال به