جمعبندي بحث اجتهاد نزد متقدّمان
نتيجه اين که هيچ يک از اين دو برداشت، درست نيست: عالمان امامي متقدّم، نه همگي نصگرا و اجتهادگريز بودهاند، و نه همگي اهل اجتهاد و استدلال عقلي. اما ريشه اين برداشتهاي دوگانه و متناقض، افزون بر دوگانگي معناي اجتهاد، در اين جاست که تقابل اين دو گروه، سياه و سفيد نبوده و نيست؛ بلکه همچون رنگينکماني با طيفهاي ضعيف و شديد است. در صفحات آينده، هنگام بحث از جايگاه عقل و دليل عقلي نزد اصحاب حديث، توضيحات بيشتري در اين باره خواهد آمد و طيفوارگي اين گرايشها روشنتر خواهد شد. کوتاه سخن اين که: اصحاب حديث براي يافتن حکم شرعي، به حد اقلي از کاربرد عقل نيز توجه داشتند، و متکلّمان نيز به ارزشمندي و محوريت حديث واقف بودند؛ ولي با درجات مختلف. اينک، برخي با استناد به محوريت حديث در آثار هر دو گروه، همه را حديثگرا شمردهاند و ديگران نيز به موارد استدلال عقلي نگريستهاند و همگان را اهل اجتهاد خواندهاند و چون خلاف تصريح خود متقدّمان است، دست به توجيهات يادشده زدهاند.
افزون بر همه آنچه گفته شد، گواهي معاصران اصحاب حديث نيز قرينه محکمي بر درستي ادعاي اخباريان است. آنان به صراحت گفتهاند که اصحاب حديث، اهل «نظر و اجتهاد» و حتي «تعقّل» نيستند. ۱حتي به گفته عبد الجليل قزويني، اصحاب حديث که مرکز علمي قم را در اختيار داشتند، مخالف «هر گونه استدلال و اجتهاد و تفکّر عقلاني در جامعه شيعي» بودهاند. ۲آيا تعقّل و تفکّر نيز اصطلاح عامّه بوده است؟ البته اين گونه تعابير، اغراقآميز است؛ ولي در مجموع، بايد پذيرفت که اصحاب حديث شيعه در سدههاي نخست، با «هر شکلي از استنباط و استخراج فقهي که از چارچوب نصوص خارج شود»، مخالف بودهاند. ۳و دست کم برخي از