97
اخباريگري (تاريخ و عقايد)

جمع‌بندي بحث اجتهاد نزد متقدّمان

نتيجه اين که هيچ يک از اين دو برداشت، درست نيست: عالمان امامي متقدّم، نه همگي نص‌گرا و اجتهادگريز بوده‌اند، و نه همگي اهل اجتهاد و استدلال عقلي. اما ريشه اين برداشت‌هاي دوگانه و متناقض، افزون بر دوگانگي معناي اجتهاد، در اين جاست که تقابل اين دو گروه، سياه و سفيد نبوده و نيست؛ بلکه همچون رنگين‌کماني با طيف‌هاي ضعيف و شديد است. در صفحات آينده، هنگام بحث از جايگاه عقل و دليل عقلي نزد اصحاب حديث، توضيحات بيشتري در اين باره خواهد آمد و طيف‌وارگي اين گرايش‌ها روشن‌تر خواهد شد. کوتاه سخن اين که: اصحاب حديث براي يافتن حکم شرعي، به حد اقلي از کاربرد عقل نيز توجه داشتند، و متکلّمان نيز به ارزشمندي و محوريت حديث واقف بودند؛ ولي با درجات مختلف. اينک، برخي با استناد به محوريت حديث در آثار هر دو گروه، همه را حديث‌گرا شمرده‌اند و ديگران نيز به موارد استدلال عقلي نگريسته‌اند و همگان را اهل اجتهاد خوانده‌اند و چون خلاف تصريح خود متقدّمان است، دست به توجيهات يادشده زده‌اند.
افزون بر همه آنچه گفته شد، گواهي معاصران اصحاب حديث نيز قرينه محکمي بر درستي ادعاي اخباريان است. آنان به صراحت گفته‌اند که اصحاب حديث، اهل «نظر و اجتهاد» و حتي «تعقّل» نيستند. ۱حتي به گفته عبد الجليل قزويني، اصحاب حديث که مرکز علمي قم را در اختيار داشتند، مخالف «هر گونه استدلال و اجتهاد و تفکّر عقلاني در جامعه شيعي» بوده‌اند. ۲آيا تعقّل و تفکّر نيز اصطلاح عامّه بوده است؟ البته اين گونه تعابير، اغراق‌آميز است؛ ولي در مجموع، بايد پذيرفت که اصحاب حديث شيعه در سده‌هاي نخست، با «هر شکلي از استنباط و استخراج فقهي که از چارچوب نصوص خارج ‌شود»، مخالف بوده‌اند. ۳و دست کم برخي از

1.مانند سيد مرتضي (م ۴۳۶ ق) در: رسالة في الردّ علي أصحاب العدد (رسائل الشريف المرتضي، ج ۲، ص ۱۸).

2.نقض، ص ۵۶۸.

3.کتاب ماه دين، ش ۴۵ ـ ۴۶، ص ۷۹.


اخباريگري (تاريخ و عقايد)
96

که گوياي شيوه عقلاني استنباط است. به ديگر سخن، آنان از اين اصطلاح که چندين معنا دارد، استفاده نکرده‌اند؛ بلکه معناي مورد نظر خويش را با واژگان روشن ديگري بيان کرده‌اند؛ مانند «استدلال، استنباط و استخراج» در عبارات شيخ صدوق. ۱
بنا بر اين، آنان با هر نوع اجتهادي مخالف بوده‌اند؛ مگر اين که بگوييم: مخالفت مطلق آنان با اجتهاد، واکنشي به رويکردهاي دو مجتهد و فقيه عقل‌گرا بوده است؛ يعني گرايش ابن جنيد و ابن ابي عقيل به قياس و اجتهاد رأي، باعث مي‌‌شده که کساني چون صدوق، استنباط مبتني بر عقل را مذموم بشمارند و براي تأکيد و پرهيز از هر شبهه و احتمالي، کلام خود را کلي و مطلق بگذارند. در اين صورت، مخالفت آنان ربطي به اجتهاد متکلّمان امامي نخواهد داشت. ولي اين احتمال نيز پذيرفتني نيست؛ چراکه آنان در ابراز مخالفت، گاهي صراحتاً از اصوليون امامي مذهبي ياد مي‌‌کنند که قطعاً با رويکردهاي افراطي و باطل ابن جُنيد مخالف بوده‌اند؛ مانند آنچه در مخالفت صدوق با محمّد بن احمد بن داوود قمي (م ۳۶۸ ق) گذشت.
اساساً اگر هر دو گروه، يک معناي اجتهاد را ناپسند مي‌‌دانستند، پس چرا يکديگر را تکفير مي‌‌کردند؛ يکي به دليل پرهيز از اجتهاد، و ديگري به دليل گرايش به اجتهاد؟! چگونه مي‌‌توان پذيرفت که برخورد دو گروهِ «هم‌رأي»، به درگيري مسلّحانه و حتي کشتار ميان هوادارانشان بينجامد؟! ۲احتمال سوء تفاهم نيز کاملاً منتفي است؛ چراکه اصولياني چون سيد مرتضي، مي‌‌بايست اين گونه از خود دفاع کنند که: «منظور ما، آن اجتهاد نيست؛ اجتهاد به اين معناست!».

1.وي ممنوعيت اين عنوان‌ها را از داستان موسي و خضر عليهما السلام نتيجه مي‌گيرد ( علل الشرائع، ج ۱، ص ۶۲، باب ۵۴، ح ۱). جالب است که وي داستان را از امام صادق عليه السلام نقل مي‌کند و آن حضرت در پايان روايت، ممنوعيت «قياس» را يادآوري فرموده است؛ ولي صدوق، اين نتيجه را تعميم داده است؛ پس يا با تصرّف در معناي قياس، آن را تعميم داده، يا با برداشت جداگانه، ممنوعيت اين سه عنوان را از روايت فهميده است. آيا همين کار او، خود، نوعي اجتهاد نيست؟

2.شهرستاني (م۵۴۸ ق) ذيل بحث از اثناعشريه ( الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۹).

  • نام منبع :
    اخباريگري (تاريخ و عقايد)
    سایر پدیدآورندگان :
    ابراهیم بهشتی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11925
صفحه از 555
پرینت  ارسال به