و اخباري گذشت، روشن است که حشويه را بايد در شمار اخباريان و يا به عنوان گروهي نزديک به آنان دانست. رسول جعفريان نيز در گزارشي از کتاب نقض عبد الجليل قزويني، مينويسد:
تقسيم دو تفکر به اصولي و حشوي در تشيع، پيشينه طولاني دارد... . ]حشويه[ اخبارياني هستند که به مجعولات عنايت کرده و بي توجه به مباني عقلي و اصولي، گرايش حَشوي شيعي را بنياد گذاشتهاند... . ۱
پس حشويه، تنها بخشي از محدّثان سدههاي نخست را تشکيل ميدهند و نبايد ديگر محدّثان را با آنان يکسان پنداشت. با اين حال، لفظ «حشويه» نيز از اصطلاحاتي است که به صورت کلّي، براي اشاره به همه حديثگرايان به کار رفته است، چنان که در کتابهاي شيخ مفيد، سيد مرتضي و طبرسي ۲ديده ميشود. گويا متکلّمان شيعه اين وصف را براي نکوهش اصحاب حديث به کار بستهاند؛ ولي اين احتمال نيز هست که کاربرد اين نام براي آنان، بدين منظور بوده که با اصطلاحات قبلي اشتباه نشود.
تاريخدان يا مورّخ
کسي که با متون اسلامي آشنا باشد، به خوبي ميداند که واژه «خبر»، در بسياري از منابع شيعه و سني، به معناي گزارش تاريخي به کار رفته است. محدّثان نيز آن را غالباً همانند حديث، به معناي روايت حاکي از سخن يا سنّت معصوم عليه السلام به کار بردهاند؛ و گاهي هم در کنار حديث و به معناي رواياتي که متضمّن رفتار يا گفتاري از غير معصوم باشد . ۳با مراجعه به رجال نجاشي و ديگر آثار رجالي يا کتابشناختي
1.تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ج ۲، ص ۵۵۴ (مشروح اين گزارش در صفحات ۵۵۳ ـ ۶۰۲ آمده است).
2.مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن علي طبرسي، ج ۱، ص ۸۳ (مقدّمه نويسنده بر کتاب، فنّ پنجم).
3.الوجيزة في الدراية، محمّد بهاء الدين العاملي (شيخ بهايي)، ص ۲. يا به معناي «سنّت گفتاري و قولي» و هممعنا با حديث و روايت (فرهنگ تشريحي اصطلاحات اصول، عيسي ولائي، ص ۱۶۲، ش ۱۸۷؛ ص ۱۷۹، ش ۲۱۰؛ ص ۱۹۵، ش ۲۵۶).