در يابيم. براي نمونه، شيخ مفيد پس از نقل روايتي در نهي از متعه، نخست سند آن را نقد ميکند و در باره يکي از راويان آن ميگويد:
والراوي عن محمّد بن مسلم، اسماعيل بن يونس، وهو ضعيف عند أصحاب الحديث و قال ابن معين: «ليس بحجّة». و الحسن بن محمّد معروف عندهم بأراء قبيحة کالإرجاء... . ۱
شيخ طوسي نيز در قرن پنجم، اين اصطلاح را عيناً در جايگاهي مشابه به کار برده است:
رأيت جماعةً من شيوخ طائفتنا من أصحاب الحديث عملوا فهرست کتب أصحابنا. ۲
۲. اگر در تعابير شيخ مفيد و شيخ طوسي، نمونههاي يادشده و مواردي همچون «رواة الحديث والآثار» ۳را با موارد ديگري همچون «أصحابنا المتعلّقين بالأخبار» بسنجيم، به نوعي تفاوت معنايي ميانشان پي ميبريم که البته به نظر آگاهانه ميرسد؛ بهويژه آن که شيخ مفيد، گروهي را که در ردّشان کتابي هم نوشته بوده، «أهل الأخبار» ۴ناميده است. در گذري سريع، غالب عبارات ديگراني چون شيخ طوسي نيز همين گونه به نظر رسيد که اگر خواسته تعبيري همراه با طعن به کار برده باشد، يا وصفي (مانند: «من دون الإعتبار») براي اصحاب حديث آوردهاند يا از ترکيبات ديگري شبيه «اهل الخبر» استفاده کردهاند.
شايد اين تعابير، نخستين گامها براي ساخته شدن اصطلاح «اخباري» باشد.
۳. مکتب حديثگرايي ـ که مرکزش در قم بود ـ ، ۵با ظهور عالمان و متکلّماني چون شيخ مفيد (م ۴۱۳ ق)، رو به سستي نهاد؛ اما چندي بعد و با ظهور شيخ طوسي (م ۴۶۰ ق)، اين مکتب دو باره رونق گرفت؛ شايد بدين علّت که وي با تأليف دو اثر گرانبها با محوريت حديث، و نيز با پذيرش حجّيت خبر واحد،
1.رجال النجاشي، ص ۴۰۱، ش ۱۰۶۷؛ کشف القناع، ص ۲۰۳.
2.خلاصة الإيجاز، ص ۳۲ ـ ۳۳.
3.الفهرست، طوسي، ص ۱.
4.اوائل المقالات (سلسلة مؤلّفات الشيخ المفيد)، ج ۴، ص ۸۸.
5.تاريخ تشيّع، گروه نويسندگان، زير نظر: احمدرضا خضري، ج ۲، ص ۳۲۳ ـ ۳۲۴.