توجه به نصوص ديني است. نقش حديث در بازسازي ماهيت شيعه، باعث بالا رفتن ارزش حديث در نگاه شاهان صفوي و عالمان ديني ميشد.
سه. نفوذ تصوّف
در شمار پديدههايي که زمينهساز نصگرايي در اين دوره بودهاند، از گسترش تصوّف در سرزمينهاي اسلامي و ايجاد علاقهاي عمومي به گرايشهاي صوفيانه نيز بايد نام برد. ۱اين موج پيوندِ تشيّع و تصوّف که از سده هشتم و با نقش بيبديل فقيهي امامي به نام سيد حيدر آملي آشکار شده بود، ديگر خطرساز مينمود؛ ۲هم از ديد فقيهان و عالمان ديني و هم براي شاهان صفوي. به ويژه در سدههاي نهم و دهم که در صوفيان ميل به قدرت نيز پيدا شده بود و براي رسيدن به هدف، بر دامنه و حجم فعاليتهاي خود بسيار افزودند. از يک سو، تصوّف ميکوشيد تا به جاي عقل و استدلال، تأويل و اشراق را جايگزين کند و اخباريگري در پيِ نشاندن نص به جاي آن بود. پس هر دو، در مبارزه با عقل همسو بودهاند. ۳
اما از سوي ديگر، عالمان شيعه براي دفع خطري که از ناحيه تصوّف حس ميکردند، نيازمند پرداختنِ بيش از پيش به احاديث بودند؛ مگر ميتوان در برابر کسي که عقل را مرجع انديشه نميداند، استدلال عقلي آورد؟ پس براي يافتن پاسخي از جنس مستندات صوفيان، چارهاي جز استفاده از احاديث نبود. اين ناگريزي، ميتوانست دامان مخالفان اخباريگري را نيز بگيرد. ۴ پس هم ميتوان
1.براي نمونهاي از تأثير صوفيان بر حديث و عرفان شيعه، ر.ک: تاريخ حديث شيعه در سدههاي هشتم تا يازدهم هجري، ص ۱۹۳، و براي نقش صوفيه در افزايش گرايش به حديث: ص ۲۷۲. البته گسترش تصوّف در سدههاي هفتم و هشتم هجري، به دليل پرهيز صوفيه از التزام به مذهبي خاص و خنثا کردنِ تسنّن، در آغاز، زمينهساز رشد تشيع در ايران گشت؛ ولي پس از آن، مانعي براي رشد بيشتر تشيع نيز به شمار ميآمد (تاريخ تشيع در ايران؛ از آغاز تا طلوع دولت صفوي، رسول جعفريان، ص ۱۵).
2.تاريخ تشيع در ايران؛ از آغاز تا طلوع دولت صفوي، رسول جعفريان، ص ۷۶۲ .
3.اين که بسياري از بزرگان اخباري، متهم به تصوّف يا گرايشهاي صوفيانه شدهاند، آيا نشانه نوعي سازگاري يا پيوند احتمالي ميان اخباريگري و صوفيگري نيست؟
4.براي توضيحات بيشتر در اين باره، ر.ک: تاريخ حديث شيعه در سدههاي هشتم تا يازدهم هجري، ص ۲۷۲ .