اصوليان بگيرند و گر نه، شکوه اصلي آنان، از عمل نکردنِ فقها به تمام اخبار کتب اربعه و ديگر کتب حديثيِ پيشينيان بوده است. شاهد اين مطلب، ديدگاه آنان در باب اجتهاد است؛ زيرا چنان که در بخشهاي آينده خواهيم ديد، برخي از اخباريان مانند سيد نعمة الله جزايري و شيخ يوسف بحراني، اجتهادي را که از کتاب و سنت استنباط شود، جايز و حتي واجب ميدانند. ۱
۴. زمينههاي اجتماعي پيدايش اخباريگري
عبد الجليل قزويني در بحث اين که آيا فضل و مقام علي عليه السلام بالاتر از انبياست يا مقام انبيا بيشتر، ميگويد:
حشويه و اخباريه از شيعه، قائلاند [که] علي عليه السلام افضل است؛ ولي مذهب [ـِ ما] اصوليين شيعه بر اين است همچنان که رسول خدا صلي الله عليه و آله افضل انبياست، حضرت علي عليه السلام هم افضل اوصياست، ولي مقامش از انبيا بالاتر نيست. ۲
نکته بايسته توجه در اين عبارات، اين است که وي تفکّر شيعه را تا زمان خويش، به دو تفکّر «اصولي» و «اخباري» تقسيم کرده و بارها، اصطلاح «اصوليه» يا «اصوليان» را براي متکلّمان به کار برده ۳و سيد مرتضي و شيخ طوسي را محقّقاني از ميان شيعيان اصولي معرّفي کرده است. ۴بر اساس آنچه در بررسي و پيشينه اصحاب حديث گذشت، نيز با توجه موارد ديگري از کاربرد «کلامي» در برابر «اخباري» يا «اهل حديث»، ميتوان حدس زد که کلامي در عبارات پيشين، به معناي اصولي در سدههاي اخير بوده است. بر اين پايه، بايد ديد که آيا در دوران صفويه نيز همين دو گروه بودند که در مقابل هم قد کشيدند و تفکّر حديثگرايان به «اخباريه» و تفکّر مجتهدان به «اصوليه» نامبردار گشت؟ به گمان، اصطلاحي که بعدها رواج يافت، با الهام از همان دو اصطلاح پيشين بوده است.