مرحله اوّل: التزام به نص
اين مرحله، شامل زمان ائمه عليهم السلام و دوران غيبت صغرا تا اوايل غيبت کبراست که محتواي کتب فقهي، در واقع گونه خاصي از احاديث بوده است. به ديگر بيان، چيزي جز نصّ، در آنها نبوده است. ولي اگر شخصي از عالمي يا فقيهي مسئلهاي ميپرسيد، آيا او عين حديث مربوط به آن را با ذکر سند، براي سؤال کننده ميخواند؟ اين، پذيرفتني نيست. اگر دو حديث متعارض وجود ميداشت، چه؟ همگان ميتوانند معناي هر سخني را در يابند؟ پس در اين مرحله نيز به مرتبهاي بسيار ساده از اجتهاد، نياز بوده است. براي نمونه، همين که پاسخ دهنده از ميان دو روايت متعارض، يکي را حمل بر تقيه ميکرده و ديگري را مستند خويش قرار ميداده، يا روايتي را با حکمي عام، براي بيان موضوعي خاص به کار ميبرده، خود نوعي اجتهاد است؛ ولي چندان نيازي به دقتهاي عقلي و قواعد پيچيده امروزي نداشته است. ۱
مرحله دوم: حذف سند
از اوايل غيبت کبرا، فقها ضمن حفظ الفاظ روايات، کم کم اسناد آنها را در فتاواي خويش حذف کردند. ۲المقنع و الهدايةي شيخ صدوق و المقنعةي شيخ مفيد و نهايةي شيخ طوسي، همين گونه نوشته شدهاند؛ چنان که شيخ صدوق در مقدّمه المقنع ميگويد:
من چون خواستم که حمل آن (کتاب) سنگين نشود و حفظ آن مشکل نباشد و خواننده خسته نشود، اسانيد [ـِ روايات] آن را حذف کردم؛ زيرا هر آنچه من در اين کتاب ميآورم، در کتابهاي [رواييِ] اصل، موجود است و عالمان و مشايخ ثقه ما ـ که رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، از آن آگاهاند. ۳
نيز بر پايه آنچه از شيخ ابو علي فرزند شيخ طوسي نقل شده، نخستين عالمي که اسانيد روايات را حذف کرد و هر حديثي را در کنار حديثي قرينه و مشابه آن آورد،