قريب به همين مضمون، بيان صاحب معالم است: قدما نه عالم به اصطلاح متأخّران در حديث بودند، و نه به جهت زيادي قرائن، احتياجي به اين اصطلاح داشتند، و نه صحّت سند و ضعف آن، موجب تميز خبر صحيح از غير صحيح ميشد؛ امّا وقتي آثار، مندرس و اسانيد کم شدند، متأخّران ناچار شدند قانوني را براي جدا کردن خبري که خالي از ريب است، از غير آن وضع کنند و آن قانون، همين اصطلاح جديد در خبر است که آن را وضع کردهاند. ۱
اشکال اخباريان به علل تأسيس اصطلاح جديد
ولي اخباريان اين علل به وجود آمدن اصطلاح جديد خبر را به چهار قسم نميپذيرند و هر کدام به نحوي از آنها پاسخ ميگويند:
محمّدامين استرآبادي ميگويد: علّت عدول از اصطلاح قدما در حديث صحيح و ضعيف، به اصطلاح جديد، به آنچه گفته شده، درست نيست؛ بلکه علّت آن، غفلت علاّمه حلّي از کلام قدماست، و سبب غفلت او الفت داشتن ذهن او به کتب عامّه بوده است؛ چراکه حُکّام جور، طريق افاده و استفاده را منحصر در کتب عامّه ميدانستند و چنانچه کسي ميخواست کسب فضل و علم کند، بايد حتماً کتب عامّه را ميخواند، و افرادي که بعد از علّامه آمدند از قبيل: شهيد اوّل و شهيد ثاني و محقّق ثاني و صاحب معالم و... از او متابعت کردند. ۲
و شيخ حرّ عاملي در ردّ شيخ بهايي و شيخ حسن ميگويد: چگونه اندراس اصول و اختلاط در زمان علّامه و استادش احمد بن طاووس حاصل شد که اين اصطلاح جديد را در حديث احداث کردند؟ در چه روزي اين اصطلاح حادث شده و قبل از آن روز نبوده؟ چگونه يک ساعت و يا يک روزه اين اندراس و اختلاط اصول و غير آن پيش آمد؟! با اين که شيخ بهايي و شيخ حسن اعتراف کردهاند که متأخّران هم در بسياري از اوقات، اصطلاح قدما را در حديث به کار ميبردند و به