اتّفاق افتاد. در حالي که اين دو در مسجد رصافه بودند، قصّهگويي از اين دو، روايت نقل کرد. آن دو اعتراض کردند که: ما اين را نگفتهايم. آن شخص گفت: خيال ميکنيد فقط در روي زمين، شما يحيي بن معين و احمد بن حنبل هستيد؟!
۳. عدّهاي که در بين مردم، زاهد شناخته شده بودند، براي تقرّب به خدا و ترغيب به طاعت الهي و ترهيب از معصيت، احاديثي را وضع ميکردند، و مردم هم به عنوان ثقه از اينها قبول ميکردند، مانند ابي عصمت مروزي که در فضائل سوره سوره قرآن، احاديثي را وضع کرده تا مردم به قرآن رو بياورند و مانند کراميه و خطابيه و بعضي از خوارج كه هر چه را حق بدانند، دروغ گفتن در آن را جايز ميدانند.
۴. دستهاي نيز زنادقه بودند. عقيلي از حمّاد بن زيد نقل ميکند: زنادقه چهارده هزار حديث را بر پيامبر خدا بستند و با وضع حديث ميخواستند شريعت را فاسد کنند، مانند عبد الکريم بن ابي العوجاء، که محمّد بن سليمان او را گردن زد.
۵. غُلات از فِرَق شيعه مانند: ابو الخطّاب، يونس بن ظبيان، يزيد صائغ، محمّد بن سنان، ابو سمينه و امثال اينها. ۱
بنا بر اين، آنچه اخباريان گفتهاند كه تعارض و اختلاف اخبار به خاطر تقيّه است، في الجمله درست است؛ ولي بالجمله درست نيست، و در بعضي از موارد، منشأ اختلاف، تقيّه نيست.
اخباريان و مجتهدان، بر اين بحث که آيا ريشه تعارض و اختلاف در اخبار، تقيّه است و يا هم تقيه و هم جعل و... ، دو مسئله را متفرّع کردهاند:
۱. آيا اسناد و طُرُق روايات، از باب تبرّک و تيمّن ذکر ميشود، يا براي شناخت حديث صحيح از غير صحيح؟
۲. آيا تقسيم اخبار به چهار قسم (صحيح، حسن، موثّق و ضعيف)، تقسيمي صحيح است؟ يا صحيح نيست و موجب ريزشِ اخبار ما و کنار رفتن برخي روايات ميشود؟