از تعارض ادلّه که ما متحيّريم، از صغريات و مصاديق چيزهايي است که نميدانيم و بايد از اهل ذکر سؤال کنيم.
دليل سوم: ائمّه عليهم السلام در ضمن قاعدهاي، وظيفه ما را بيان کردهاند و ما را از تحيّر بيرون آوردهاند. لذا عدول از اين قاعده ـ که به دو خبر متعارض تعلّق دارد و مشتمل بر وجوهي از ترجيحات است ـ ، به وجوه استحسانيه و امور ظنّيه، جايز نيست و در صورتي که اين مرجّحات نباشند، گاهي ائمّه عليهم السلام به ما رخصت دادهاند كه از باب تسليم، به هر کدام ميخواهيم، عمل کنيم و گاه ترخيص ندادهاند؛ بلکه توقّف را واجب کردهاند (بعداً جاي رخصت و توقّف را بيان ميکنيم).
دليل چهارم: در علم آداب و عادات و رسوم، ثابت شده كه: هر گويندهاي، داناتر به مراد خود از ديگران است و بايد در تعيين قصد و مرادش، به خود او مراجعه کرد. در بحث ما نيز چون تعارض در کلام شارع وارد شده، واجب است به مقتضاي آداب، به صاحب شريعت در تعيين قصدش مراجعه کنيم. ۱
استدلال مجتهدان
مجتهدان هم براي نظر خود (ترجيح، به مرجّحات منصوص، اختصاص ندارد)، به ادلّهاي تمسّک کردهاند:
دليل اوّل: مناط در ترجيح يکي از دو خبر متعارض بر ديگري، ظنّ قويتر به آن در مقايسه با ديگري است ۲ و اصل، حجّيت ظن در مرجّحات است، هرچند ظن را در احکام شرعيه جايز ندانيم. لذا هيچ يک از عامّه و خاصّه در اعتبار ظن در اين جا مناقشه نکردهاند، چنان كه اگر بعضي از اين وجوه مرجّح، تعارض کرد، آن مرجّح که ظنّ قويتري از آن حاصل ميشود، مقدّم بر ديگري است. ۳
دليل دوم: وقتي در نزد شخص، مرجّح معلوم شد و فهميد قويتر و اظهر به حکم الله، آن روايتي است که داراي مرجّح است، ديگر نميتواند به مرجوح عمل