خداوند به شما دستور داده كه از ما سؤال کنيد؛ ولي بر ما لازم نيست كه حتماً پاسخ دهيم. اگر بخواهيم پاسخ ميدهيم و اگر نخواهيم جواب نميدهيم. ۱
پس ممکن است كه بعضي از احکام واقعيهاي داشته باشيم که به ما نرسيده و در نزد ائمّه عليهم السلام محزون بوده باشد و چنين احکامي، از امّت اسلامي برداشته شده است. ۲
هفت. بر فرض اين که اخبار توقّف و احتياط، با اخباري که دلالت بر برائت دارند، تعارض کنند، آن اخباري که دلالت بر برائت ميکنند، مقدّماند؛ زيرا اخبار، موافق کتاب خداست و هم از نظر سند، صحيحتر و هم دلالت آنها روشنتر است و خود شما اخباريان، سند را در تعارض دو روايت ملاحظه ميکنيد و به خبر ضعيفْ عمل نميکنيد. ۳
امّا در مورد اين سخن اخباريان که گفتهاند: ما در مورد احکام شرعيه، به علم و يقين نياز داريم و از برائت، ظن حاصل ميشود، مجتهدان پاسخ دادهاند كه ما کلّيت آن را قبول نداريم و نميتوانيم در تمام احکام شرعيه، يقين پيدا کنيم. مرحوم علّامه مجلسي ۴و سيّد نعمة الله جزايري هم تصريح کردهاند كه در جايي که بتوانيم، قطع پيدا ميکنيم و در جايي که نتوانيم، به ظنّ خاص اکتفا ميکنيم؛ چراکه در فهم بسياري از آيات و روايات، بين علما اختلاف وجود دارد. ۵ در بسياري از احکام نيز جمع بين ادلّه عام و خاص، و مطلق، مقيّد و... است و يا در تعارض روايات، حمل بر تخيير و يا ترجيح ميشود. پس چگونه انسان ميتواند به حکم شرعياي يقين پيدا کند؟ ۶لذا در احکام شرعيهاي که از ضروريات دين نيست، ادلّه آنها در بيشتر مواقع، فقط افاده ظن ميکند؛ ليكن ظنّ خاصي که دليل بر حجّيت آن داريم. ۷در
1.هداية المسترشدين، ج ۳، ص ۵۵۲.
2.فوائد الاُصول، ج ۲، ص ۴۱.
3.الرسائل الاُصولية، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ قوانين الاُصول، ميرزاي قمي، ج ۲، ص ۲۱.
4.مرآة العقول، ج ۱، ص ۱۰۰؛ منبع الحياة، ص ۴۳.
5.الفوائد الحائرية، ص ۱۱۸؛ مفاتيح الاُصول، ص ۵۰۶.
6.الرسائل الاُصولية، ص ۱۹.
7.معالم الدين، ص ۱۹۲.