حمران گفت: ابو عبد الله عليه السلام به من فرمود: «همانا در کتاب علي عليه السلام آمده است که وقتي [اهل سنّت] نماز جمعه را در وقت ميخوانند، شما نيز همراه آنان بخوانيد». به حمران گفتم: اين، شدني نيست [که چنين سخني فرموده باشد]. امام به تقيه، با تو سخن گفته است. به دشمن خدا اقتدا کنم؟!».
حمران گفت: چگونه ميگويي در حال تقيه، با من سخن گفته؟! من که چيزي نپرسيده بودم؛ خود امام آغاز به سخن گفتن کرد و فرمود: «در کتاب علي عليه السلام آمده است که وقتي نماز جمعه را در وقت ميخوانند، شما نيز همراه آنان بخوانيد». در چنين حالي، چگونه اين سخن از سرِ تقيه بوده باشد؟! گفتم: [به هر حال،] در حال تقيه بوده و چنين کاري (اقتدا به امام جمعه آنان) جايز نيست.
چنان که پيداست، زراره به طور قطع، برداشت حمران را که کاملاً مطابق ظاهر حديث است، ردّ ميکند و سخن امام را از باب تقيه ميداند. چندي بعد که دو برادر با هم خدمت امام صادق عليه السلام ميرسند و حمران ماجرا را بازگو ميکند:
امام فرمود: «در کتاب علي عليه السلام چنين آمده است که وقتي اينها نماز جمعه را در وقت ميخوانند، همراه آنان بخوانيد؛ ولي [پس از سلام آنان] از جاي خود بلند نشويد و دو رکعت ديگر به آن اضافه کنيد».
گفتم: پس من چهار رکعت نماز خود را خودم بخوانم و اقتدا نکنم؟ امام فرمود: «بله» و سپس سکوت کرد. آن گاه، برادرم حمران نيز ساکت شد و هر دومان راضي شديم. ۱
البته زراره نيز مانند هر مجتهد ديگري، گاهي خطا ميکرد ۲ و حتي گاهي به نظر ميرسد که بيش از حدّ مجاز، به عقل خويش و برداشتهاي اجتهادياش اعتماد