توقف ميباشد؛ بلکه در نزد ما امري اين چنيني و دليل نقلي، دلالت بر اباحه دارد و من همين را اختيار ميکنم. ۱ محقّق در المعتبر در مسائل عام البلوي و مبتلا بهِ همگاني، قائل به برائت شده است. ۲
ادلّه مجتهدان بر برائت
مجتهدان براي ادّعاي خود به ادّلهاي استدلال کردهاند:
۱. آيات
به آيات متعدّدي بر برائت استدلال شده که به بعضي از آنها اشاره ميشود:
(وَ مَا کنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً. ۳
و ما تا رسول نفرستيم، هرگز کسي را عذاب نخواهيم کرد).
(لِّيهْلِک مَنْ هَلَک عَنم بَينَة وَيحْيي مَنْ حَي عن بَينَة. ۴
تا هر که هلاک شدني است، بعد از اتمام حجّتْ هلاک شود و هر که لايق حيات ابدي است، به اتمام حجّت، به حيات ابدي برسد).
(وَ مَا کانَ اللهُ لِيضِلَّ قَوْمَاً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّي يبَينَ لَهُم مَّا يتَّقُونَ. ۵
خداوند، پس از آن که قومي را هدايت کرد، به آنچه بايد از آن پروا کنند، [ديگر] آنها را گم راه نميكند).
آيات بيان شده، نشان ميدهند كه عقاب و مجازات، بعد از بيان تكليف است. ۶همين طور آيات ديگري مانند (لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها؛ ۷ خداوند هيچ کسي را قبل از اعلام و بيان، تکليف نميکند). اگر منظور از موصول «ما» در آيه ياد شده، خودِ