شيطان پيروي ميکند، دستور ميدهد كه: شيطان را عبادت نکنيد: (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيکمْ يابَنِي ءَادَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُواْ الشَّيطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ). ۱ پس طاعت و انقياد، خود عبادت است، و اين روايت، دلالت دارد که تقليد کردن از مجتهداني که به آراي خود فتوا ميدهند، جايز نيست مگر کسي که به محکمات قرآن و حديث فتوا دهد که در اين صورت، پيروي کردن از او تقليد از او نيست؛ بلکه تقليد از معصومي است که خداوند، طاعت او را واجب کرده است. ۲ احاديث فراواني در دست داريم كه به ما دستور دادهاند به ائمّه عليهم السلام و احاديث آنان ـ که راويان آن ثقه هستند و يا در کتب مورد اعتماد آمدهاند ـ مراجعه کنيم، که به اين كار، تقليد نميگويند. ۳
به اين روايات، اين گونه پاسخ داده ميشود که: اينها از مجتهدان و مقلّدان ما انصراف دارند و موضوعاً خارج هستند و مراد اين روايات، آن علما و مقلّداني هستند که در بين عامّه در آن زمان رايج بوده است؛ زيرا علماي ما به ظواهر آيات و روايات فتوا ميدهند و در مواردي که تفحّص کردند و روايتي پيدا نکردند، سراغ اصول عمليه و حکم ظاهري ميروند که دليل بر اعتبار آنها داريم، و روايتي که طبرسي در الاحتجاج از تفسير امام حسن عسکري عليه السلام نقل ميکند، مؤيّد اين مطلب است که خلاصهاش اين گونه است:
امام عسكري ميفرمايد:
شخصي به امام صادق عليه السلام گفت: چرا خداوند، عوام يهود را به خاطر تقليد کردن آنها از علمايشان نكوهش کرده است: (وَ مِنْهُمْ أُمِّيونَ لاَ يعْلَمُونَ الْکتَابَ إِلاَّ أَمَانِي وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يظُنُّونَ)، ۴ با اين که عوام يهود چيزي نميدانستند و چارهاي جز تقليد کردن از علماي خود نداشتند و مانند عوام ما از علماي خود تقليد ميکردند. اگر تقليد براي عوام يهود، جايز نيست، پس بايد براي عوام ما هم جايز نباشد؟!