را نفي کرده است: (مَا جَعَلَ عَلَيکمْ فِي الدين مِنْ حَرَج)؛ ۱ ۲. يا تکليفي لازم ميآيد که انسان، قدرت بر انجام آن را ندارد، و خداوند چنين تکليفي ندارد: (لاَ يکلِّفُ اللهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا)؛ ۲ ۳. و يا تکليف مرتفع ميشود که اين هم بالضروره، باطل است و در نتيجه، علم پيدا ميکنيم که شارع، عذر ما را در عمل به ظن ـ و اجتهاد ـ قبول ميکند. ۳
دليل پنجم
دليل ديگر، اجماع است و عدّهاي از مجتهدان، مانند: صاحب معالم، وحيد بهبهاني و شيخ انصاري، ادّعاي اجماع بر حجّيت قول مجتهد کردهاند. ۴
دليل ششم
آخرين دليل، انسداد باب علم است و چاره منحصر در ظن ميشود. ۵
تقليد از ديدگاه اخباريان
مردم در زمان حضور ائمّه معصوم عليهم السلام مکلّف بودند به آنان مراجعه کنند و دستورهاي دين را از آنان شفاهاً، و يا با واسطه، و يا وسايط بگيرند، و در اين مطلب كه شنيدن روايت، كافي بوده است، خلافي بين علماي اخباري و مجتهدان وجود ندارد. ۶
امّا در زمان غيبت ـ با اختلاف اخباري که به دست ما رسيده، و با بودن احتمالات و اشتباه دلالات و نبودن قرائن مقامي ـ چه بايد کرد؟ آيا براي عوام جايز است كه از مجتهدان تقليد کنند؟ در اين بحث، بين اخباريان و حلبيان از يک طرف، و بين مجتهدان، اختلاف نظر وجود دارد. اخباريان و حلبيان، تقليد کردن از مجتهدان
1.سوره حج، آيه ۷۸.
2.سوره بقره، آيه ۲۸۶.
3.الرسائل الاُصولية ( الإجتهاد و الأخبار)، ص ۱۲.
4.معالم الدين، ص ۲۳۹؛ الرسائل الاُصولية ( الإجتهاد و الأخبار)، ص ۳۹ و ۴۱؛ مطارح الأنظار، ج ۲، ص ۴۳۶.
5.قوانين الاُصول، ج ۲، ص ۲۷۰.
6.الدرر النجفية، ج ۳، ص ۲۹۳؛ منية الممارسين (ميراث اسلامي ايران، ج ۴)، ص ۳۸۶.