اخبارياني را که در مخالفت با مجتهدان کوتاهي نميکردند، ادامهدهنده راه پيشينيان دانست؛ بلکه چنان که گفته شده، تنها وجه اشتراک بين اين دو گروه، در اين است که همه آنان به اخبار عمل ميکنند؛ ولي اخباريگري به صورت مکتبي در مقابل اجتهاد و فقاهت که هم حجّيت ظواهر کتاب و سنت نبوي را نفي کند و هم عقل و اجماع را حجّت نداند و هم اجتهاد و تقليد را حرام بداند، قبل از محمّد امين استرآبادي وجود نداشته و پديدهاي است که خود استرآبادي آن را به وجود آورده و به حساب متقدّمان گذاشته است. ۱
شهيد محمّدباقر صدر هم نخست ميپذيرد که در زمان گذشته، علمايي بودهاند که به متن روايات اکتفا ميکردند و علامه حلّي از آنان تعبير به «اخباري» کرده است، و سپس ميگويد:
فرق است بين اخباريگري به عنوان يک مسلک و شيوه فقهي ـ که مرحوم استرآبادي مؤسّس آن است ـ ، و بين اخباريگري به عنوان يک مرحله از مراحل رشد فقهي. قبل از تأليف المبسوط توسط شيخ طوسي، فقها به ذکر متن روايات به عنوان حکم مسائل اکتفا ميکردند، و از محدوده متن روايات خارج نميشدند، و به حکم فروعاتِ خارج از روايات نميپرداختند؛ اما شيخ طوسي که در المبسوط ۲ لبه اعتراضهايش متوجه همينهاست، پا را از اين فراتر نهاد و به فروعات خارج از روايات نيز پرداخت و آنها را بر قواعد کلي تطبيق کرد. ۳
دلايل اخباريان بر ديرينگي
اخبارياني چون محمّد امين استرآبادي که مدّعياند مسلک اخباريان، پيشينه کهني تاريخي دارد، به دو دليل تمسّک کردهاند:
۱. وجود گروهي همنام
برخي از علماي اهل سنّت و بزرگان شيعه در سدههاي پيشين، لفظ «اخباري» را در کتابهاي خود، براي گروهي خاص به کار بردهاند. به استناد چنين کلماتي،