است که از استحسانات عقليه و قياسات فقهيه اخذ شده باشد، و از ادلّهاي که به شارع منتهي ميشود، اخذ نشده باشد؛ ۱ بلکه مراد از رأي، قياس و استحسان و تخميني است که در بين عامّه متداول است؛ امّا رجوع به ظواهر کتاب و سنّت و ديگر اصولي که در شريعت ثابت است، از باب رجوع به رأي نيست، هرچند بعد از آن که دليلي بر اعتبارشان قائم شده است، از آنها علم به واقع پيدا نکنيم. ۲
ثانياً: بر فرض آن که دلالت آنها را قبول کنيم، ميگوييم كه اين روايات، مقيّد شده و تقييد خوردهاند و از اصل عدم حجّيت ظن، ظنّ مجتهد به اجماع و اقتضاي ضرورت خارج شده است. ۳
دليل سوم
احاديثي داريم كه دلالت دارند هر واقعهاي که حکم آن را از سوي ائمّه عليهم السلام نميدانيد، توقّف در حکم و احتياط در عمل داشته باشيد، و چنانچه استنباط ظنّي جايز باشد بايد توقّف و احتياط واجب نباشد.
عبد الرحمان بن حجّاج ميگويد: از امام كاظم عليه السلام سؤال کردم: دو نفر در حال احرام، به اتّفاق، جانوري را شكار ميكنند. آيا بر اين دو نفر، يک کفّاره صيد است؟ يا آن که بر هر کدام، کفّاره جداگانهاي است؟
امام عليه السلام فرمود: «بر هر کدام، کفاره جداگانهاي است». گفتم: اين مسئله را بعضي از اصحاب ما از من سؤال کردند؛ ولي من پاسخ مسئله را نميدانستم. امام كاظم عليه السلام فرمود:
اذا اصبتم مثل هذا فلم تدروا فعليکم بالاحتياط حتي تسألوا عنه فتعلموا. ۴
1.مرآة العقول، ج ۵، ص ۱۹۸.
2.هداية المسترشدين، ج ۳، ص ۶۹۰؛ شرح اُصول الکافي، محمّدصالح مازندراني، ج ۲، ص ۱۴۲.
3.الرسائل الاُصولية، رسالة الإجتهاد و الأخبار، ص ۳۹ و ۴۱؛ الفوائد الحائرية، ص ۱۳۶؛ مطارح الأنظار، ج ۲، ص ۴۳۶.
4.الفرائد الطوسية، ص ۴۱۳، هداية الأبرار، ص ۱۴۳؛ الاُصول الأصليّة، ص ۱۵۳. نيز ر. ک: الكافي، ج ۲، ص ۳۸۸، ح ۱۹؛ وسائل الشيعة، ج ۱۸ ص ۱۱۵، ح ۱۱؛ هداية الاُمّة، ج ۸، ص ۳۸۵.