به هر حال، اخباريان، نه تنها اجتهاد و تقليد را حرام و از اخترعات اهل سنّت ميدانند، بلکه معتقدند كه ديدگاه محدّثان اماميه در سدههاي پيشين نيز همين بوده است، چنان که مرحوم کليني نيز در الکافي تصريح ميکند که اجتهاد و تقليد، حرام است. ۱به اعتقاد مرحوم مجلسي، شيخ صدوق نيز چنين رويکردي داشته است:
شيخ صدوق، از عالمان بزرگ اماميه و از کساني است که پيرو آثار ائمّه عليهم السلام بودهاند و از آرا و اهوا پيروي نميکرده است. از اين روست که اکثر اصحاب ما، کلام او و پدرش علي بن بابويه را به منزله نصّ و اخبار تلقي کردهاند. ۲
شيخ حسين کرکي به سيره عملي عالمان امامي در سدههاي نخست، استناد کرده است:
آنان بدون نص، اصلاً فتوا نميدادند و اگر حکمي از آنان سؤال ميشد که در باره آن، نصّي در نزد آنان نبود، از فتوا دادن خودداري ميکردند و به بحث کردن در آن، رغبتي از خود نشان نميدادند. و هر گاه اضطرار پيدا ميکردند که به آن چيز عمل شود، احتياط ميکردند. تأليفاتشان (مانند: الرسالةي علي بن بابويه، المقنع شيخ صدوق، المقنعةي شيخ مفيد، المصباح سيّد مرتضي، نهاية الإحکام شيخ طوسي، و المراسم سلار)، شهادت بر اين مطلب دارد که آنان در کتابهاي خويش، از نصْ خارج نشدهاند، و اگر اختلاف در فتوا دارند، ريشهاش اختلاف در نص بوده است. ۳
ارزيابي ادّعاي اخباريان
برخي از استدلالهاي اخباريان در اين باره، پذيرفتني نيست. براي نمونه، اين استدلال که گفتهاند: «چون پيامبر و امام، حق ندارند اجتهاد کنند، پس ديگران به روشنيِ بيشتري چنين حقّي ندارند»، درست نيست؛ چرا که اجتهاد، تلاش براي دستيابي به واقع است؛ حالْ آن که پيامبر و امام معصوم، از واقع آگاهاند و با علم خبر ميدهند، پس نيازي به اجتهاد ندارند.