اگر اين فقيه در استنباط خود، استنادش به کتاب و سنّت باشد، به اتفاق اخباريان و مجتهدان، رجوع به او جايز است؛ ولي هر گاه مستند او ادّله ديگري چون: اجماع يا دليل عقلي (استصحاب و برائت) باشد، اخباريان، آن را جايز نميدانند. ۱
بنا بر اين، هر چند نظر بحراني را نميتوان به همه اخباريان نسبت داد، ميتوان گفت كه برخي از اخباريان نيز اجتهاد و تقليد را در خاصّي قبول دارند و بر اين باورند که آنچه در روايات نکوهش شده، اجتهاد اهل سنّت است که عالمان اصولي سدههاي نخست نيز آن را مذمّت کردهاند.
يکي از مهمترين اختلافات اصوليان و اخباريان، در مبحث اجتهاد و تقليد، آن است که مخالفت با اجتهاد، معياري براي اخباري بودن شمرده شده است. وحيد بهبهاني در اين باره ميگويد:
مناط فرق بين اخباريان و مجتهدان، خود «اجتهاد» است؛ يعني عمل به ظن. هر کس اعتراف کند كه عمل کردن به ظن جايز است، او مجتهد است، و هر کس بگويد جايز نيست و بايد عمل او بر طبق علم و يقين بوده باشد، او اخباري است. ۲
پس با آگاهي از ديدگاه محدّثان پيشين در اين گونه مباحث، بهتر ميتوان نزديکي يا دوري اخباريان با محدّثان دوره حضور و غيبت صغرا را بررسي کرد.
اجتهاد و تقليد
اخباريان معتقدند که مؤسّس اجتهاد و تقليد، اهل سنّت بودهاند و علماي اصوليِ شيعه نيز در اين باره، از آنان پيروي کردهاند. استرآبادي در اين زمينه مينويسد:
نخست، اصوليون اهل سنّت، مردم را بعد از پيامبر خدا به مجتهد و مقلّد تقسيم کردند و اين، سخن آنهايي است که تمسّک کردن به عترت طاهرين را واجب نميدانند و آنان را به عنوان وسيلهاي براي فهم کتاب خدا و سنّت پيامبر خدا قبول ندارند. ۳