343
اخباريگري (تاريخ و عقايد)

محمّدامين استرآبادي، معتقد است كه در دين، دوبار تخريب واقع شد: يکي روزي که پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت و ديگري روزي که قواعد اصوليه عامه و اصطلاح آنان در کتب ما آمد. ۱شايد اين حرف را از ابن خلدون گرفته‌ است؛ زيرا وي مي‌گويد: اوّل کسي که درباره علم اصول فقه تصنيف کرده، شافعي (م۲۰۴ ق) بوده است که رساله‌اي در علم اصول نوشته است؛ ۲ ولي مجتهدان، در برابر اين سخن اخباريان گفته‌اند: اوّل کسي که باب اصول فقه را فتح کرد، علي عليه السلام بود که بيان کرد در قرآن، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص است که اينها عمده مسائل فنّ اصول است. بعد از ايشان هم، امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام بودند که شيخ حرّ عاملي در الفصول المهمة في اُصول الائمّة قواعد فقهي و اصولي‌اي را که از ائمّه روايت شده، جمع‌آوري کرده و سيّد هاشم (فرزند زين العابدين) موسوي خوانساري، کتاب اُصول آل الرسول الاصليه را به ترتيب کتب اصولي‌اي که امروز موجود است، مرتّب کرده و سيّد عبد الله شبّر، کتاب الاُصول الاصليه را جمع‌آوري کرده و تمام اينها رواياتي هستند که به ائمّه استناد داده شده است.
ملاّ محسن کاشاني، کتابي به نام الاُصول الاصليه نوشته که از کتاب و سنّت استفاده کرده است ۳ و ما به قسمتي از آنچه از اهل بيت عليهم السلام در باره اصول فقه رسيده، اشاره مي‌کنيم:
امير مؤمنان علي عليه السلام مي‌فرمايد:
انّ في أيدي الناس حقاً و باطلاً، و صدقاً و کذباً و ناسخاً و منسوخاً و عاماً و خاصاً و محکماً و متشابهاً و حفظاً و وهماً.۴
آنچه در دست مردم است، حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه، و بعضي دقيقاً از پيامبر نقل شده و بعضي را خيال کرده‌اند که پيامبر چنين فرموده است. تمام اينها از اصطلاحات اصولي است.

1.الفوائد المدنية، ص ۱۸۰.

2.مقدمه ابن خلدون، ص ۴۵۵.

3.أعيان الشيعة، ج ۱، ص ۱۴۷.

4.نهج البلاغة، ص ۳۲۵، خطبه ۲۱۰.


اخباريگري (تاريخ و عقايد)
342

مشايخ اماميه ـ که در اصول و فروع، از اهل بيت به سماع مجرّد، اکتفا مي‌کردند ـ ، متروک شد. ۱
شيخ حسين کرکي مي‌گويد:
در زمان غيبت صغرا، براي شيعه در اصول فقه، تأليفي نبود و حضرت صاحب به آنان امر کرده بود كه به روات احاديث رجوع کنند و احکام را از آنان بگيرند. چنانچه توقيع شريف: «فأمّا الحوادث الواقعه، فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا، فانّهم حجّتي عليکم وأنا حجّة الله»، ۲ دلالت بر اين مطلب دارد. آنان به هيچ وجه، به اصول فقه نيازي نداشتند؛ چون آنچه در دين احتياج داشتند، در اصولي که از ائمّه نقل شده بود، وجود داشت؛ تا اين كه ابن جنيد آمد و نظري به اصول عامه و فروع آنان انداخت و کتبي را به عنوان کتب آنان تأليف کرد؛ تا نوبت به شيخ مفيد و سيّد مرتضي و شيخ طوسي رسيد و آنان با ادلّه عقليه جدليه ـ که موافق با عامه بود و خصم قبول داشت ـ با عامه بحث کردند. هرچند آنها في نفسه، باطل بودند و به اين منوال، از طريق و روش اصحاب ائمّه، خارج شدند و حديث را ترک کردند و اين علم اصول، بعضي حق و بعضي باطل است. ۳
شيخ حرّ عاملي نيز آورده است:
شهيد ثاني در تمهيد القواعد، دويست قاعده را ذکر مي‌کند که صد قاعده آن، اصولي است که بيشتر آنها از کتاب و سنّت استفاده نمي‌شود؛ بلکه از انکار کتاب و سنّت استفاده مي‌شود و اين عين همان طريقه عامه است که از طريق اهل بيت و خواص آنان دور است. ۴
پس، از کلام اخباري‌ها به اين نتيجه مي‌رسيم که اهل سنّت، مبتکر علم اصول بودند.

1.کتاب الوافي، ج ۱، ص ۱۴ ـ ۱۵؛ راه صواب، ص ۴.

2.کمال الدين و تمام النعمه، ص ۴۸۴ (باب ذکر التوقيعات)، ح ۲؛ الإحتجاج، ج ۲، ص ۲۸۳؛ وسائل الشيعة، ج ۱۸، ص ۱۰۱، (صفات القاضي، باب ۱۱)، ح ۹.

3.هداية الأبرار، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۴.

4.الفوائد الطوسية، ص ۴۴۸.

  • نام منبع :
    اخباريگري (تاريخ و عقايد)
    سایر پدیدآورندگان :
    ابراهیم بهشتی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12377
صفحه از 555
پرینت  ارسال به