247
اخباريگري (تاريخ و عقايد)

۳. دليل خطاب يا همان مفهوم مخالف: از قبيل مفهوم وصف، ۱ و يا مفهوم شرط که حکم را معلّق بر شرط مي‌کند؛ ۲
۴. حکم عقل به وجوب مقدّمه واجب؛
۵. حکم عقل به حرمت ضد؛
۶. حکم عقل به اين که در چيزهاي سودمند، اصل، مباح بودن است و در چيزهاي مضرّ، حرام بودن.
۷. قياس بر اساس علّت منصوص.
دسته دوم: حکم عقلي‌اي که توقّف بر خطاب شرعي ندارد و خود عقل، به تنهايي آن را در مي‌‌يابد. چنين حکمي نيز يا وجوب است (مانند ردّ کردن وديعه و امانت)، يا قُبح است (مثل ظلم و دروغ)، و يا حُسن است (مانند انصاف و راستگويي)، و هر يک از اينها گاه بديهي است، و گاه کسبي. ۳ شهيد اوّل، اصل برائت و استصحاب حال شرع را نيز از مواردي به شمار ‌‌آورده که حکم عقلي، توقّف بر خطاب شرعي ندارد. ۴
اينک بايد توجّه داشت که آنچه در کتب اصولي، حجّت شمرده شده و درست يا غلط، محلّ نزاع آنان و اخباريان قرار گرفته، دسته دوم از احکام عقلي است؛ يعني حکمي که مترتّب بر خطاب شرعي نيست و عقل در ارائه آن‌ها مستقل است. منظور اصوليان از دليل عقلي، حکمي است عقلي که موجب قطع به حکم شرعي بشود؛

1.براي نمونه، ائمه عليهم السلام فرموده‌اند: «في سائمة الغنم الزکوة». عقل از اين حديث، چنين برداشت مي‌کند که زکات گوسفند، معلّق بر چريدن در بيابان‌هايي شده که مال همه مردم است. پس ديگر گوسفندان، مشمول زکات نيستند.

2.براي نمونه، چون امام صادق عليه السلام فرموده است: «إذا کان الماء قدرَ کُرٍّ لم يُنَجِسّه شيءٌ» (وسائل الشيعة، ج ۱، ص ۱۱۷، باب ۹، از ابواب الماء المطلق، ح ۱ و ۲)، عقل مي‌يابد که شرط نجس نشدن آب، کرّ بودن آن است.

3.المعتبر في شرح المختصر، ج ۱، ص ۳۱ ـ ۳۲.

4.ذکري الشيعة، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۴.


اخباريگري (تاريخ و عقايد)
246

۲. از اين گذشته، پيروان مکتب اجتهاد، ۱ دلايل عقلي را از جهتي ديگر، به چند دسته تقسيم کرده‌اند. اصل اين دسته‌بندي، از محقّق حلّي است و ديگران يا آن را پذيرفته‌اند و يا قدري تکميل کرده‌اند. محمّد امين استرآبادي که از احياگران اخباريگري است، دليل عقل را به همين روش، تقسيم کرده است. ۲مرحوم مظفّر، اين دسته‌بندي را خام مي‌‌داند و برخي از انواع مندرج در آن را اساساً دليل عقلي نمي‌داند، مانند فحواي خطاب که به گفته او، از ظواهر لفظي است و بايد در مباحث الفاظ و حجّيت ظواهر بيايد و نه در شمار دلايل عقلي. ۳
بر اساس اين دسته‌بندي، دليل عقلي يا متوقّف بر خطاب شرعي هست و يا نيست، و هر يک از اين دو قسم نيز به چند نوع تقسيم مي‌‌شوند، بدين شرح:
دسته اوّل: حکم عقلي‌اي که توقّف بر خطاب شرعي دارد. دليل چنين حکمي، خود به سه قسم تقسيم مي‌شود:
۱. لحن خطاب و سربسته سخن گفتن که قرينه عقلي بر حذف لفظ داشته باشد. ۴
۲. فحواي خطاب يا همان مفهوم موافق؛ ۵

1.ر.ک: المعتبر في شرح المختصر، ج ۱، ص ۳۱ ـ ۳۲؛ ذکري الشيعة، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۴؛ طريق استنباط الأحکام، ص ۱۶ ـ ۱۷؛ مطارح الأنظار، ج ۲، ص ۳۱۹؛ مناهج الأخبار في شرح الإستبصار، ج ۱، ص ۵؛ أعيان الشيعة، ج ۱، ص ۱۵۹.

2.الفوائد المدنية، ص ۱۶.

3.اُصول الفقه، مظفّر، ج ۲، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۲.

4.مانند حذف لفظ «لَهُ» و «ضَرَبَ» در اين کلام خداوند متعال: (وَإِذِ اسْتَسْقي مُوسي لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاک الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً؛ هنگامي كه موسي براي قوم خود در پي آب بر آمد، پس [بدو] گفتيم: «با عصاي خود، بر آن تخته‏سنگ بزن». پس [او هم زد، و] ناگهان، دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت) (سوره بقره، آيه ۶۰).

5.مثل اين دليل عقلي که چون بر اساس آيه ۲۳ سوره اسراء: (فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفّ)، گفتنِ «اُفّ» خطاب به پدر و مادر جايز نيست، پس توهين و کتک زدن آنها سزاوارتر به عدم جواز است؛ هرچند در آيه، در باره اين موارد سخني گفته نشده است.

  • نام منبع :
    اخباريگري (تاريخ و عقايد)
    سایر پدیدآورندگان :
    ابراهیم بهشتی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12144
صفحه از 555
پرینت  ارسال به