نيز نکرده، بلکه آنچه به خاطر سپرده، همان است که شنيده، و همان را بدون کم و زياد براي ديگران نقل ميکند. پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل ميکند و منسوخ را فهميده و از آن دوري ميجويد. خاص و عام يا محکم و متشابه را شناخته و هر کدام را به جاي خود قرار داده است. پس کلام پيامبر صلي الله عليه و آله مانند قرآن، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه دارد، و هيچ آيهاي بر رسول خدا نازل نشد مگر آن که آن را براي من خواند و املا کرد و من با خطّ خودم آنها را مينوشتم و رسول خدا تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاصّ آن را به من تعليم داد و از خدا [توفيق] فهميدن و حفظ کردنِ آنها را براي من خواست، و من نيز آنها را فراموش نکردم. ۱
پاسخ اصوليان
پاسخ مجتهدان به اين ادلّه، همان جوابهايي است که در باره حجّيت ظواهر آيات بيان شد. به گفته آنان، اوّلاً: مناط حجّيت در دلالت الفاظ، ظهور عرفي است و از اين جهت فرقي بين ظواهر کتاب و سنّت و غير از اين دو نيست، خواه علم و قطع به مراد پيدا کنيم و يا ظنّ به مراد، ۲و ما بعد از آن که در روايات اهل ذکر فحص از ناسخ و منسوخ و... کرديم و چيزي بر خلاف آن ظواهر پيدا نکرديم، به آنها عمل ميکنيم. طبق سيره اصحاب، اخبار نبوي نيز مانند ساير خطابات بندگان خدا و بزرگان است و ائمّه معصوم و همه علماي پيشين و پسين، پيوسته با آن اخبار بر عليه اهل سنت احتجاج ميکردند.
ثانياً: اخبار نبوي حتي بر ساير اخباري که از ائمه اطهار روايت شده، رجحان دارد؛ زيرا آن احتمال تقيهاي که در روايات ائمه عليهم السلام وجود دارد، در اخبار نبوي نيست.
ثالثاً: طبق روايات، ائمه عليهم السلام گفتهاند: اگر اخباري که از ما رسيده، اختلاف و تعارض داشتند، آنها را همان گونه که بر قرآن عرضه ميداريد، بر سنّت نبوي عرضه