است. ۱گاهي در عمل، روايت يکي از اصول را طرد کردهاند. ۲ گاهي هم به عدم اعتبار اصل يا صاحب آن، تصريح نيز کردهاند. ۳اين موارد نشان ميدهد که بزرگاني چون شيخ صدوق و شيخ طوسي، تمام روايات اصول مشهور را صحيح هم نميدانستهاند؛ چه رسد که قطعي الصدور بدانند.
۹. اثرگذاري دروغپردازان در آثار حديثي
به يقين، عدّهاي حديث جعل ميکردند و آن را با احاديث صحيح ميآميختند. بعيد بلکه محال است که اصحاب توانسته باشند اينها را به طوري که احتمال خطا نرود، جدا کنند؛ خواه صاحبان اصول اربعمائه و خواه مؤلّفين کتب اربعه، و يا ديگران. اين احتمال باطل، در همه آنها ميآيد؛ البته اين احتمال طبق نظر مجتهدان، با ارزيابي متن حديث و شناخت صفات راوي، دفع ميشود؛ ۴ولي اخباريان که چنين استدلالي را قبول ندارند، چگونه از آن رها ميشوند؟ بهترين دليل بر قدرت نفوذ دروغپردازان، گزارش يکي از بزرگان شيعه به نام يونس بن عبد الرحمان است که ميگويد:
من کوشش ميکردم که هميشه روايتهاي معتبر را بنويسم و نقل کنم. وقتي وارد عراق شدم، از اصحاب امام باقر و صادق عليهما السلام احاديثي را شنيدم و کتابهاي آنان را گرفتم. وقتي خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم، آن کتابها را به حضرت عرضه کردم. ديدم حضرت بسياري از آنها را خط زد و گفت: «اينها دروغ است. خدا لعنت کند
1.العدّة في اُصول الفقه، ص ۱۲۶.
2.ر.ک: کتاب من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۲۴۹، ذيل حديث ۸۰۴؛ تهذيب الأحکام، ج ۱، ص ۴۰۸ ذيل حديث ۱۲۸۲؛ الفهرست، طوسي، ص ۱۲۸، ش ۱۷۶؛ الرسائل الاُصولية، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.
3.براي نمونه، ر.ک: الفهرست، طوسي، ص ۲۸۳، ش ۴۱۹ و ص ۲۱۹، ش ۳۲۳ و ص ۲۲۹، ش ۳۴۴ و ص ۴۰۹ ـ ۴۱۰، ش ۶۲۳؛ الرسائل الاصولية، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴؛ إختيار معرفة الرجال، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۴، ش ۷۵۵ ـ ۷۵۶؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۰۴ و ۵۰۴ و ج ۲، ص ۱۲۳، ۱۵۰، ۲۰۵، ۳۰۲ و ۳۵۵؛ مختلف الشيعة، ج ۸، ص ۳۴۷؛ رجال الطوسي، ص ۴۳۰، ش ۶۱۷۷؛ رجال النجاشي، ص ۲۵۵، ش ۵۹۲؛ رجال ابن الغضائري، ص ۵۲، ش ۶.
4.مفاتيح الاُصول، ص ۳۳۰.