مبارزهاي ميان اصوليان و اخباريان بدل گشت که گرچه خاستگاهي فرهنگي و علمي داشت، زمينهساز برخوردهاي پردامنهاي در جامعه شيعه شد و تا بيش از دو قرن، بازتابهاي اجتماعي و حتي سياسيِ فراواني را در پي آورد. در قرن دوازدهم، شهرهاي مذهبي عراق و بهويژه نجف و کربلا، پايگاه اخباريان شده بود و کمتر نامي از علماي اصوليِ اين شهرها برده ميشد. بهويژه در زمان شيخ يوسف بحراني، به سبب نفوذ اخباريان، مجتهدان کم و بيش، در انزوا به سر ميبردند.
ولي رفته رفته، ورق بر گشت و با مبارزه جدّي و همه جانبه آقا وحيد بهبهاني (م ۱۲۰۵ ق)، عرصه بر اخباريان تنگ گرديد و مکتب اصولي، رونقي دو باره يافت. پس از وي، شيخ جعفر کاشف الغطا (م ۱۲۲۷ ق) به مبارزه با اخباريان پرداخت و چون حمايتهاي سياسي را مانع برچيدن بساط اخباريگري ميديد، از فتحعلي شاه قاجار نيز خواست که دست از حمايت اخباريان بر دارد. پس از وي، شيخ مرتضي انصاري (م ۱۲۸۱ ق) به ترويج علم اصول فقه پرداخت. وي با رويکردهايي نو که در اصول فقه بنا نهاد، چنان بر رونق جريان اصولي در نجف و کربلا افزود که با شروع تدريس آخوند خراساني، اخباريان رو به افول نهادند و اکنون کمتر کسي از بزرگان را سراغ داريم که مدّعي پيروي از مکتب اخباري باشد.
ساختار کتاب
نظر به تفاوت ماهوي موضوعات تاريخي با مباحث نظري، اين مباحث در يک بخش گنجانده شده است. در ديگر بخشهاي کتاب، عقايد و باورهاي اخباريان، بررسي شده است. اين باورها را ميتوان به دو دسته کلي «مباني» و «رويکردها» تقسيم کرد. نظر به تفاوت بنيادين اين دو دسته، هر کدام در بخشي جداگانه مطرح شده است و بدين ترتيب، مطالب کتاب در سه بخش کلي عرضه شده است:
بخش يکم، مباحث تاريخي: در چهار فصل شامل مباحثي از اين دست: تعريف اخباريه، پيشينه و زمينههاي پيدايش اخباريگري، بزرگان اخباري، رفتارهاي اجتماعي اخباريان، فوايد پيدايش اخباريگري، سرانجام اخباريگري و مقايسه برخي از ديدگاههاي محدّثان کهن با اخباريان متأخّر. چنان که گذشت، ادّعاي اخباريان؛