آوردهاند؛ ولي گويا اين مطلب را از ظاهر برخي از احاديث پيشين نيز برداشت کردهاند. ۱براي نمونه، از اين حديث امام باقر عليه السلام که فرمود:
إن الله ـ تبارك و تعالي ـ لم يدع شيئاً يحتاج إليه الاُمّة إلي يوم القيامة إلّا أنزله في كتابه وبيّنه لرسوله، وجعل لكلّ شىءٍ حدّاً وجعل عليه دليلاً يدلُّ عليه. ۲
خداوند هيچ چيزي را كه مردم به آن احتياج داشتهاند، فروگذار نكرده و آن را در كتاب خود نازل فرموده و براي پيامبرش بيان كرده است. و براي هر چيزى، حد و مرزي نهاده و نشانهاي براي آن قرار داده كه دلالت بر آن كند.
ظاهر اين روايت، آن است که خداوند براي همه نيازهاي مردم، چارهاي کرده و دليل و نشانهاي نيز براي يافتن آن قرار داده است. اگر حکم خداوند فعلي نباشد و از گردن مردم ساقط باشد، چه نيازي به دليل و نشانه بود؟ البته چنان که گذشت، اين استدلال، تمام نيست و آنچه شايسته بازگويي به نظر ميرسد، اين است که به اعتقاد اخباريان، در مواردي که به حکم اصلي و واقعي دسترس نداريم، به استناد روايات باب احتياط، پي ميبريم که خداوند حکم احتياط و لزوم پرهيز از شبهات را وضع فرموده است.
۳. لزوم يقين به احکام شرعي
در پي اين رويکرد که هر چيزي حکم معيّني دارد و ما در هر موردي تکليفي داريم، رويکرد اساسي ديگري نيز به اخباريان نسبت داده ميشود که ميگويند: ما براي دريافت حکم معيّن هر چيزي، دليلي قطعي داريم و با وجود آن، جايي براي تمسّک به دليل ظنّي باقي نميماند. خواهيم ديد که به باور اصوليان، رسيدن به قطع در بسياري از احکام، شدني نيست؛ چه رسد به اين که واجب باشد. از ديد اصوليان، حتي اگر قبول کنيم که هر واقعهاي حکم معيّني دارد که به مرحله فعليت نيز رسيده