(منافات با عقل)، معتقد است که سهو نبي اگر از طرف خداوند رحمان باشد ـ يعني اِسها باشد ـ ، مانعي ندارد و روايات را نيز حمل بر همين ميکند. ۱
مهمتر از همه اين که او در منبع الحياة، از دو اصل بحث ميکند: يکي در ردّ قول فقهايي که ميگويند: «قول ميت، مانند ميت است و حجّت نيست» و قول مجتهد ميت را هم حجّت ميشمارد، و ديگري در تحقيق اين قول مجتهدان که مردم را به دو صنفِ مجتهد و مقلّد تقسيم ميکنند. ۲
شايان توجه است که اوّلاً: سيد نعمة الله استادان بسياري را ديده بود که برخي از آنها به قطع، اصولي و پيرو مکتب اجتهاد بودهاند، مانند: ميرزا ابراهيم فرزند ملا صدراي شيرازي (م ۱۰۷۰ ق)، شاه ابو الوالي محمّد شيرازي ـ که فلسفه و کلام را در شيراز، نزد اين دو خواند ـ ، شيخ جعفر بحراني (م ۱۰۹۱ ق) ـ که اصول فقه و شرح عميدي را در محضر او تلمّذ کرد ـ ، سيّد هاشم بن حسين احسايي ـ که زبدة الاصول شيخ بهايي را نزد او خواند ـ ، و شيخ عماد الدين يزدي ـ استاد حکمت و منطق و رياضيات او در اصفهان ـ. پس او در علوم عقلي نيز دستي داشته است.
ثانياً: استادان او در علوم نقلي و آنان که گرايش اخباري داشتند نيز به نسبت، بسيار معتدل بودهاند، مانند: علّامه محمّد باقر مجلسي، فيض کاشاني، و شيخ عبد علي حويزي صاحب نور الثقلين که استاد منقول او در شيراز بوده است. ۳
با ملاحظه چنين نکاتي، دور از انتظار نيست که او را در اخباريگري، دست کم از جهاتي، فردي ميانهرو ببينيم؛ چنان که معتقد بود اهل اجتهاد نيز بذل جهد ميکنند و مثاباند، و حتي به خلاف اخباريان ديگري که باکي از تکفير مجتهدان نداشتند، او ميگفت: «شايد حق همان باشد که آنها پيمودهاند!». پس ميتوان او را در اخباريگري، معتدل شمرد؛ هرچند نه به اندازه استادش علامه مجلسي. ۴
1.همان، ص ۳۹.
2.رياض العلماء، ج ۵، ص ۲۵۴؛ الذريعة، ج ۲۲، ص ۳۵۸، ش ۷۴۲۴؛ الاجازة الکبيرة، ص ۷۶.
3.نابغه فقه و حديث، ص ۱۱۶، ۱۲۷، ۱۲۹ و ۱۴۰؛ طبقات أعلام الشيعة، ج۶، ص ۷۸۶.
4.أمل الآمل، ج ۲، ص ۳۳۶؛ رياض العلماء، ج ۵، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۶؛ الفوائد الرضوية، ص ۶۹۴؛ لؤلؤة البحرين، ص ۱۱۱؛ الأنـوار النعمانية، ج ۴، ص ۳۰۲ ـ ۳۱۲ و ۳۰۸، ۳۱۷ ـ ۳۲۱ ؛ الإجازة الکبيرة، ص ۷۰ ـ ۷۴؛ نابغه فقه و حديث، ص ۱۱۵ و ۱۲۰، ۱۱۱، ۱۲۰، ۱۲۲ ۱۳۹ و ۱۵۳؛ أعيان الشيعة، ج ۱۵، ص ۱۳۳؛ کشف الأسرار في شرح الإستبصار، به کوشش سيدطيب موسوي، ج ۱، ص ۴۱ و ۴۹؛ طبقات أعلام الشيعة، ج ۶، ص ۷۸۶. به غير از مواردي که خودِ سيد در تأليفاتش، به شرح حال خويش پرداخته، ديگران نيز در باره زندگي او قلم زدهاند؛ مانند: نوهاش سيد عبد الله موسوي در الاجازة الکبيرة؛ سيّد محمّد جزايري در نابغه فقه و حديث؛ سيّد طيب موسوي در مقدّمه کشف الأسرار في شرح الإستبصار؛ و عباس عبيدي در کتابي به نام سيد نعمة الله جزايري الگوي تلاش.