بسا محدّثي در بحثي خاص، بيش از اخباريهاي متأخّر، بر خبر تکيه کرده باشد؛ چنان که محدّثاني مانند صدوق و استادش ابن وليد، در بحث «سهو النبي» چنين موضعي دارند و از اين حيث، از برخي اخباريانِ نامور نيز اخباريتر هستند! شايد بتوان چنين اشتراک و همرأي بودني را نشانه وجود پايههاي مکتب اخباري در عصر صدوق و ابن وليد شمرد. ۱
خلاصه
تا اين جا، برخي از رويکردهاي اصحاب حديثِ سدههاي نخست را با ديدگاههاي اخباريان مقايسه کرديم و ديديم که در برخي از رويکردهاي اصلي، با يکديگر اتّفاق و اشتراک نظر دارند، مانند: اجتهاد و تقليد، اعتبار حکم عقل نظري و استدلالي؛ به ويژه در مقام تعارض دليل عقلي با نقلي، شيوه استدلال دراصول عقايد، و نيز در باره حجّيت ظواهر قرآن بدون استناد به حديث. آنچه بر اهميت اين اشتراکات ميافزايد، اين است که برخي از اين ديدگاهها، از رويکردهاي اصلي اخباريان و به نحوي، معيار اخباريگري شمرده ميشود و برخي ديگر (مانند سهو نبي)، مبتني بر روشها و مباني ويژه اخباريگري است.
پس بر پايه مجموع اين مطالب و با چشمپوشي از برخي مسائل فرعي، ميتوانيم بگوييم که اصحاب حديث يا همان محدّثان سدههاي نخست، اخباري بودهاند؛ پس جريان اخباريگري در سدههاي اخير، احياي مکتب اصحاب حديث بوده و اخباريان را ميتوان پيرو راه آنان دانست.