قطعي بر وقوع آن نداريم؛ چنانچه دليل قطعي بر محال بودن آن هم نداريم. ۱پس اولي و سزاوار اين است که در اسها توقّف کنيم؛ چراکه دلايل عقلي در نفي اسها تمام نيست، و آن رواياتي هم که در علوّ و منزلت معصومين رسيده، منافاتي با سها ندارد؛ بلکه آنها با سهو منافات دارد، و قول به سهو را هم تمام فقها نفي کردهاند. ۲
۳. گروهي ديگر از اخباريان، همان عقيده مشهور را پذيرفتهاند و بر اين باورند که سهو و اسها، از نبي اکرم اسلام و ائمه طاهرين عليهم السلام جايز نيست. مرحوم شيخ حرّ عاملي و علّامه محمّد باقر مجلسي، بر اين عقيده هستند؛ ولي بر خلاف اصوليان، اخباري را که در باره سهو نبي وارد شده، مردود نميدانند؛ بلکه حمل بر تقيه ميکنند. ۳مجلسي در بحار بعد از آن که در نفي سهو از پيامبر و ائمه عليهم السلام ترديد ميکند، به نقد درونيِ اين اخبار نيز ميپردازد و آنها را پر از تناقض ارزيابي ميکند. ۴
جمعبندي بحث سهو نبي
۱. چنان که از ديدگاههاي نقلشده، پيداست، اخباريان متأخّر مبنا و معيار دقيقاً يکساني ندارند که در بحث مهمّي چون سهو نبي، آنان را به ديدگاهي همسان برساند. استدلال به عقل، در عبارات اخباريان نيز فراوان است و منحصر به اصوليان نيست. بنا بر اين، تنها چيزي که در وجه تمايز اخباري از اصولي ميتوان گفت، اين است که اوّلاً گرايش کلّي آنان به حديث، آن قدر به هم نزديک هست که بتوان قائل به نوعي اشتراک ميان آنان شد. ثانياً به باور اصوليان، در اصول عقايد نميتوان به اخبار آحاد استدلال کرد؛ ولي اخباريان چنين منعي را مطرح نميکنند و حتي دلايل عقلي را داراي آن شأن نميدانند که بتواند روايتي را رد کند.
۲. از آنچه گذشت، ميتوان ديدگاه اخباريان را با محدّثان سدههاي نخست سنجيد. نتيجه آن که هرچند ديدگاه صدوق و ابن وليد در سهو نبي، باور همه ديگر محدّثان همعصرشان نبوده است؛ ولي روش کلي آنان، همانند اخباريان است. چه
1.لوامع صاحبقراني، ج ۴، ص ۳۰۳.
2.روضة المتّقين، ج ۲، ص ۴۵۲ ـ ۴۵۳.
3.وسائل الشيعة، ج ۵، ص ۳۰۸، باب ۳ از ابواب الخلل في الصلاة، ح ۴؛ الإعتقادات، ص ۱۶.
4.بحار الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۴.