در مرحله بعد، اين ادعا از سوي اخباريان مطرح ميشود که چنين رويکردي، تازگي ندارد و محدّثان سدههاي نخست نيز بر اين باور بودهاند. ۱چنان که شيخ حسين کرکي ميگويد:
قدماي مفسّرين، مانند ابي حمزه ثمالي (صحابي امام سجاد عليه السلام) و علي بن ابراهيم [زنده در ۳۰۷ ق] و عياشي و غير اينها، از نصّ تجاوز نميکردند. و متأخّرين از آنان، مانند شيخ طوسي و طبرسي، در تفاسير خود، رواياتي را نقل کردهاند که از ائمه عليهم السلام در باره آيات رسيده است. و در باره آياتي که روايتي در ذيل آن وارد نشده، اقوال مفسّران عامّه را نقل کردهاند؛ بدون اين که آنها را بپذيرند و يا ردّ کنند. ۲
نقد و بررسي
با بررسي آثار و اقوال اصحاب حديث و محدّثان پيشين، نکتهاي به چشم نيامد که گوياي ديدگاه آنان در باب حجّيت ظاهر احاديث نبوي باشد و به استناد آن بتوان
در اين باره، نفياً يا اثباتاً نظر قطعي داد. در باره ظواهر قرآن نيز في الجمله ميتوان گفت که پيشينيان، ديدگاه يکساني نداشتهاند. البته ميدانيم که بسياري از صحابه و تابعين، به تفسير قرآن نميپرداختند و در باره قرآن، چيزي غير از سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله نميگفتند؛ مانند سعيد بن مسيّب (م ۹۴ ق) از تابعين و حواريون امام زين العابدين، ۳قاسم بن محمّد بن ابي بکر (م ۱۰۱ ق). ۴نصور بن حازم از اصحاب
1.الفوائد المدنية، ص ۴۷.
2.هداية الأبرار، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
3.رجال الطوسي، ص ۱۱۴، ش ۱۱۳۱؛ أعيان الشيعة، ج ۱، ص ۲۰۳؛ أدوار علم الفقه و أطواره، ص ۶۸. امام سجاد عليه السلام در شناخت آثار، او را عالمترينِ مردم زمان خود ميدانست ( إختيار معرفة الرجال، ص ۱۱۵ و ۱۱۹، ش ۱۸۴ و ۱۸۹) و با اين حال، اگر تفسير آيهاي از قرآن را از وي ميپرسيدند، ميگفت: «من در باره قرآن، چيزي نميگويم...» ( تفسير القرآن، ابن کثير، ج ۱، ص ۶؛ البرهان في تفسير القرآن، تحقيق محمّدمهدي عاصفي، ج ۱، ص ۳۷).
4.تفسير القرآن، ابن کثير، ج ۱، ص ۶؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۱۲؛ البرهان في تفسير القرآن، تحقيق: محمّد مهدي عاصفي، ج ۱، ص ۳۷.