۵۶۷۹.امام عسكرى عليه السلامـ در تفسير منسوب به او درباره داستان سر بريدن گاو بنى اسرائيل و زنده كردن خداوند شخصى را كه به قتل رسيده بود هنگاميكه بعضى از اعضاء بدن گاو را به آن شخص زدند ـ: خداوند به موسى وحى كرد : «اى موسى! براى اين جوان كه پس از كشته شدن ، زنده شده است ، شصت سال عمر مقدّر بود و من به خاطر دعا و متوسّل شدن او به محمّد و خاندان پاكش ، هفتاد سال ديگر به عمر او افزودم كه جمعا صد و سى سال مى شود . اين جوان در اين مدّت ، داراى حواس سالم ، قلب ثابت و شهوت توانمند است ، از حلال اين دنيا بهره مند مى گردد ، و نه او از همسرش (دختر عمويش) فاصله مى گيرد و نه همسرش از او . هر گاه وقتِ او سر آمد ، زمان همسر او نيز پايان مى يابد و هر دو با هم مى ميرند و به بهشت من در مى آيند و همچنان زن و شوهر خواهند بود كه در بهشت ، متنعّم اند .
اى موسى! اگر اين قاتل بدبخت با توسّل به همان چيزى كه اين جوان به آن متوسّل شد ، با عقيده صحيح از من مى خواست كه او را از حسد ، مصون بدارم و به آنچه روزى اش داده ام ، قانعش سازم ـ كه دارايى بزرگ ، همين است ـ چنين كردم .
و اگر بدين طريق (با توسّل به محمّد و خاندان پاكش) با توبه از كرده خويش ، از من مى خواست كه او را رسوا نكنم ، رسوايش نمى كنم و مردم را از درخواست افشاى نام قاتل منصرف مى سازم ، و اين جوان را از راه ديگر با همين اندازه دارايى ، چنان بى نياز مى كنم كه هيچ نيازمندى اى در پى آن نباشد .
و اگر پس از رسوايى و توبه و توسّل به سانِ توسّل اين جوان و پس از آن كه در دل اولياى مقتول ، ترحمّى ايجاد كردم تا از قصاص او درگذرند ، از من بخواهد كه مردم را درباره كار [بدِ] او به فراموشى دچار سازم ، چنين مى كنم ، به طورى كه كسى به خاطر آن كارش او را تحقير نكند و در ميان مردم ، كسى از آن يادى ننمايد ؛ ليكن اين ، فضيلتى است كه به هر كه بخواهم ، مى بخشم ، كه من صاحب فضيلت بزرگم ! و به وسيله محروم ساختن ، بر هر كه بخواهم ، دادگرى مى نمايم ، كه من قدرتمند حكيمم!» .
ر . ك : ص ۷۹ (فصل دوم : آنچه با ايمان به دادگرى خداوند ، منافات دارد) .
ص ۱۰۷ (فصل پنجم : عدالت در آخرت) .