لُحُومُهَا وَ لَا دِمَآؤُهَا وَ لَـكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ ؛ ۱ هرگز نه گوشت هاى آنها و نه خون هايشان به خدا نخواهد رسيد ؛ ولى اين پرهيزگارى شماست كه به او مى رسد» .
شايد درست باشد اگر بگوييم كه خداوند متعال ، فلان حيوان خاص را آفريده است ، به اين دليل كه مى داند با آفريدن آن ، عدّه اى كافر ، ايمان مى آورند، يا جمعى گنهكار ، توبه مى كنند، يا عدّه اى مؤمن ، از آن بهره مند مى شوند، يا مشتى ستمگر از آن عبرت مى گيرند، يا خود آن موجود ، از آفرينشش سودى مى برد، يا براى يك نفر در روى زمين يا آسمان ، مايه عبرت است، كه اينها همه از ما پوشيده اند. گو اين كه اجمالاً مى دانيم هر چه خدا آفريده است، اغراضِ حكيمانه اى از آفرينش آنها داشته و بيهوده خلقشان نكرده است. همچنين مى تواند علّت فرمان دادن ما به عبادتِ نماز ، اين باشد كه ما را به طاعت خدا نزديك مى كند و از نافرمانى او دور مى سازد و بنا بر اين، عبادت نماز براى همه كسانى كه آن را مى گزارند يا براى برخى از آنان، لطف است.
پس، از آن جا كه اين عوامل پوشيده اند و براى ما آشكار نيستند و دليلى هم براى آگاهى يافتن مفصّل از آنها در دست نيست ـ گر چه اجمالاً مى دانيم كه حكمتى در كار است ـ ، نهى از بحث درباره قضا و قَدَر، به معناى نهى از جستجو براى پيدا كردن جزئيات اين علل و عوامل است ، نه نهى از سخن گفتن درباره معناى قضا و قدر.
اين همه ، در صورتى است كه احاديثى كه شيخ صدوق رحمه اللهروايت كرده ، درست باشند ؛ امّا اگر نادرست باشند، يا سند آنها مشكلى داشته باشد ، ديگر مسئوليتى در قبال آنها نداريم.