171
دانش نامه عقايد اسلامي ج8

باشد . وى در اين باره ، معناى محصّلى به دست نمى دهد و به جا بود كه چنانچه براى قضا معنايى نمى شناخت، از سخن گفتن در اين باب ، خوددارى مى كرد. واژه «قضا» در لغت ، معلوم است و شواهدى از قرآن نيز براى آن وجود دارد. قضا به چهار معناست: اوّل، آفريدن ؛ دوم، فرمان دادن ؛ سوم ، اعلام كردن ؛ چهارم، داورى كردن. شاهد بر معناى اوّل ، اين سخن خداوند متعال است: «فَقَضَهُنَّ سَبْعَ سَمَـوَاتٍ؛ ۱ پس آنها را هفت آسمان آفريد» . شاهد بر معناى دوم ، اين سخن خداوند متعال است: «وَ قَضَى رَبُّكَ أَلَا تَعْبُدُواْ إِلَا إِيَّاهُ؛ ۲ و پروردگارت فرمان داد كه جز او را نپرستيد» . شاهد بر معناى سوم ، اين سخن خداوند متعال است: « وَ قَضَيْنَآ إِلَى بَنِى إِسْرَ ءِيلَ ؛ ۳ و به بنى اسرائيل اعلام كرديم» . و شاهد بر معناى چهارم اين سخن خداوند است: « وَ اللَّهُ يَقْضِى بِالْحَقِّ؛ ۴ و خداوند ، به حق قضاوت مى كند» ؛ يعنى ميان مردم ، به حق داورى مى كند . نيز اين آيه: «وَ قُضِىَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ؛ ۵ و ميان آنان ، به حق داورى كرد» .
بعضى گفته اند كه قضا، معناى پنجمى هم دارد و آن ، فارغ شدن از كار و تمام كردن آن است و به اين گفته يوسف عليه السلام استشهاد كرده اند كه : « قُضِىَ الْأَمْرُ الَّذِى فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ؛ ۶ امرى كه شما دو تن از من جويا شديد ، تحقّق يافت» . يعنى از آن فراغت حاصل آمد . اين معنا از قضا، به معناى نخست ، يعنى آفريدن و پديد آمدن ، بر مى گردد.
با توجّه به آنچه درباره معانى قضا گفتيم، بطلان عقيده جبريان آشكار مى شود

1.فصّلت : آيه ۱۲ .

2.اسراء : آيه ۲۳ .

3.اسراء : آيه ۴ .

4.غافر : آيه ۲۰ .

5.زمر : آيه ۶۹ .

6.يوسف : آيه ۴۱ .


دانش نامه عقايد اسلامي ج8
170

بدانيد كه قَدَر ، رازى از رازهاى خدا و دژى از دژهاى خداست كه در پسِ حجاب خدا قرار دارد، از خلقِ خدا پوشيده است، مُهر خدا بر آن زده شده، در علم سابق (اَزَلى) خداست و خداوند ، علم آن را از بندگان ، باز داشته و آن را برتر از محدوده مشهودات آنها قرار داده است؛ زيرا آنها ، نه به حقيقت ربّانى آن مى رسند ، و نه به قدرت صَمَدانى آن ، و نه به عظمت نورانيّت آن ، و نه به عزّت وحدانيّت آن؛ زيرا دريايى موّاج و متلاطم است كه ويژه خداوند عز و جل است، ژرفايش از آسمان تا زمين است، پهنايش از خاور تا باختر است، چون شبِ ديجور ، سياه است و تار، مارها و نهنگ هاى بسيار دارد، جزر و مد دارد، در قعر آن ، خورشيدى تابان است، هيچ كس را نسِزَد كه به آن خورشيد بنگرد ، مگر خداوند يكتاى يگانه. هر كه ديده اش را به آن افكند ، با حكم خدا ستيزيده است و بر سرِ قدرتش با او كشمكش كرده است و رازش را فاش كرده و پرده اش را كنار زده است و خشم خدا را براى خود ، فراهم آورده است و جايگاهش ، دوزخ است ؛ و بد سرنوشتى است اين.
نيز روايت شده است كه امير مؤمنان از كنار ديوار كجى به طرف ديگر رفت. به ايشان گفته شد: اى امير مؤمنان! آيا از قضاى خدا مى گريزى؟!
ايشان فرمود:
از قضاى خدا، به تقدير خدا مى گريزم.
همچنين از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا دعا و تعويذ ، تقديرى را دفع مى كند؟
ايشان فرمود:
آن ، خود از تقدير است.
شيخ مفيد ، در شرح (ونقد) نظريه شيخ صدوق مى نويسد: ابو جعفر (شيخ صدوق) در اين باب، به احاديث شاذّى استناد كرده كه وجوهى را مى رسانند كه بر علما پوشيده نيست ، در صورتى كه اِسناد اين احاديث ، درست و محكم

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج8
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 62405
صفحه از 483
پرینت  ارسال به