۵۷۸۴.تاريخ دمشقـ به نقل از حارث ـ: مردى نزد على بن ابى طالب عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! مرا درباره قَدَر، آگاه ساز .
فرمود : «راه تاريكى است. آن را مپيما» .
گفت : اى امير مؤمنان! مرا درباره قَدَر، آگاه ساز .
فرمود : «درياى ژرفى است. داخلش مشو» .
گفت : اى امير مؤمنان! مرا درباره قَدَر، آگاه ساز .
فرمود : «راز خداست كه بر تو پنهان گشته است. فاشش مكن (يعنى نخواه كه بر تو فاش شود)» .
گفت : اى امير مؤمنان! مرا درباره قَدَر، آگاه ساز .
فرمود : «اى پرسشگر! آيا خداوند، تو را به خواست خودش آفريده است، يا به خواست تو؟».
گفت : البته به خواست خودش .
فرمود : «آيا تو را به خواست خودش به كار مى گيرد، يا به خواست تو؟».
گفت : بلكه به خواست خودش .
فرمود : «آيا روز قيامت، تو را به خواست خودش بر مى انگيزاند، يا به خواست تو؟».
گفت : بلكه به خواست خودش .
فرمود : «اى پرسشگر! آيا تو از پروردگارت عافيت نمى خواهى؟».
گفت : چرا .
فرمود : «پس، از طريق چه چيزى از او عافيت مى خواهى ؟ آيا از طريق امتحانى كه او تو را بِدان آزموده است [يا از طريق امتحانى كه غير او تو را بِدان آزموده است]؟» .
گفت : از طريق امتحانى كه او مرا بِدان آزموده است .
فرمود : «اى پرسشگر! تو مى گويى : هيچ نيرو و قدرتى نيست، جز به چه كسى؟».
گفت : جز به خداى بلندمرتبه بزرگ .
فرمود : «آيا تفسير آن را مى دانى؟».
گفت : اى امير مؤمنان! مرا بياموز از آنچه خدا تو را آموخته است .
فرمود : «همانا تفسير آن، اين است كه : تو بر فرمانبرى خدا توانايى ندارى ، و براى بنده درباره هر دو امر (عافيت و بلا)، به طور كلّى، قدرتى بر نافرمانى نيست، جز به [قدرت ]خدا .
اى پرسشگر! آيا براى تو به همراه خدا ، يا بالاتر از خدا ، يا جدا از خدا، مشيّتى هست؟ اگر بگويى : براى تو جدا از خدا مشيّتى هست ، با آن، از مشيّت خدا بى نياز مى گردى ، و اگر گمان برى كه براى تو بالاتر از خدا مشيّتى هست ، پس ادّعا دارى كه نيرو و مشيّت تو بر نيرو و مشيّت خدا چيره است ، و اگر گمان برى كه براى تو به همراه خدا مشيّتى هست ، پس ادّعا دارى كه در مشيّت خدا شريك هستى .
اى پرسشگر! خداوند، زخم مى كند و درمان مى نمايد . پس، درد از او و درمان از اوست . آيا امر خدا را فهميدى ؟».
گفت : آرى .
امام على عليه السلام [خطاب به ياران ]فرمود : «الآن اين برادر شما اسلام آورد. پس برخيزيد و با او مصافحه نماييد» .