101
دانش نامه عقايد اسلامي ج8

بنى اميّه ، شمارى از زمامداران جائر ـ كه از يك سو ، خود را خليفه خدا و پيامبر او مى ناميدند و از سوى ديگر ، بى نهايتْ ستمگر بودند ـ ، براى توجيه بى عدالتى هاى خود ، راهى جز تحريف عدل خداوند نداشتند .
طبق بررسى هاى تاريخى ، آنان با طرّاحى نقشه اى ماهرانه به وسيله شمارى عالم نما ، مسئله قضا و قدر خداوند را مطرح نمودند و چنين وانمود كردند كه هر چه در عالمْ رخ مى دهد (و از جمله آنها ، حكمرانى ستمگرانه آنان) ، به تقدير خدا و مورد خشنودى اوست و بنا بر اين ، مردم بايد از حكومت ستمگران ، راضى باشند . ۱
آنان در پاسخ اين اشكال كه «لازمه چنين قضا و قدر و جبرى ، ظلم است» ، حسن و قبح عقلى را انكار كردند و گفتند : هر كارى كه خدا انجام بدهد ، عين عدل است . در نتيجه ، حكومت ستمگران و اعمال ستمگرانه خلفا ، چون به قضا و قدرِ خداوند است، بر اساس عدل است و كسى حقّ اعتراض ندارد .
اين تفسير از عدل خداوند ، در واقع ، نفى عدالت خداست ؛ چرا كه كارهايى را كه از نظر عقل ، ظلم اند ، عين عدل مى شمرد . ۲ اين جاست كه پيوند عدل خداوند با مسئله قضا و قدر، جبر و اختيار، حسن و قبح عقلى، و سعادت و شقاوت، مشخّص مى شود . همچنين روشن مى گردد كه اين مسائل كلامى ، چگونه در تاريخ اسلام ، مورد سوء استفاده سياسى بوده اند . ۳ استاد شهيد ، مرتضى مطهّرى، در اين باره مى نويسد :
تاريخ ، نشان مى دهد كه مسئله قضا و قدر ، در زمان بنى اميّه ، مستمسك قرص و محكمى براى سياستمداران اموى بوده است . آنها جدّا از مسلك

1.بر اساس اين تفسير از قضا و قدر ، انسان ، اختيارى ندارد و مجبور است .

2.ر.ك : عدل در جهان بينى توحيدى : بخش دوم .

3.براى آگاهى بيشتر ، ر . ك : كتاب عدل در جهان بينى توحيد : بخش دوم : عدل الهى در تاريخ اسلام .


دانش نامه عقايد اسلامي ج8
100

مى دانند .
اين، از آن جهت است كه همه متفكّران و مُصلحانى كه به نجات و سعادت و تكامل جامعه انسانى مى انديشند، در حقيقت ، آرمانى جز «عدل» و «امامت» ندارند و فلسفه جهان بينىِ توحيدى نيز چيزى جز تحقّق عدالت ، پرورش انسان هاى امام گونه و امامت انسان هاى شايسته نيست .
دليلِ شمرده شدن «امامت» به عنوان يك اصل ، پس از تبيين موضوع «نبوّت» ، در همين دانش نامه به تفصيل ، خواهد آمد ـ إن شاء اللّه ـ ؛ و در اين جا به دلايلِ اصلْ شمرده شدنِ «عدل خداوند» ، بر اساس ضابطه پيش گفته ، مى پردازيم :

الف ـ اهمّيت اعتقادى

در اهمّيت عقيده به عدل خداوند ، همين بس كه بسيارى از عقايد اسلامى ، زيرمجموعه عدل خداوندند و اگر اين اصلْ پذيرفته نشود ، بسيارى از آموزه هاى اعتقادى (مانند : نبوّت، معاد، حسابرسى، بهشت و دوزخ كه در آينده به تفصيل درباره آنها سخن خواهيم گفت) ، قابل توجيه نخواهند بود . سيّدِ مرتضى در اين باره مى گويد :
هر كس در پى اختصار و اجمال بوده ، به دو اصل توحيد و عدل ، بسنده كرده است . نبوت و امامت كه در اعتقاد ما ، واجب اند و از اصول مهم به شمار مى آيند ، در ابواب عدل جا دارند . ۱

ب ـ اهمّيت سياسى ـ اجتماعى

اهمّيت سياسى ـ اجتماعىِ عدل خداوند، كمتر از اهمّيت اعتقادىِ آن نيست ؛ زيرا عدل خداوند ، در واقع ، زيربناى عدالت اجتماعى است . در زمان حكومت

1.رسائل الشريف المرتضى : ج ۱ ص ۱۶۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج8
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 59326
صفحه از 483
پرینت  ارسال به