۲۷۲.امام على علیه السّلام: من بر هر کس که نوشتهاى نزد خود دارد، لازم مىکنم که باز گردد و آن را محو کند. مردم، هلاک شدند چون از احاديث عالمانشان پيروى کردند و کتاب خداوندشان را رها ساختند.
۶ / ۶
عدم نقل و نگارش حديث، پس از وفات پيامبر
۲۷۳.تذكرة الحفّاظ- به نقل از ابن ابى مليکه -: ابو بکر، مردم را پس از وفات پيامبرشان گِرد آورد و گفت: شما احاديثى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل مىکنيد که خود، در آنها اختلاف داريد و مردم، پس از شما بيشتر اختلاف پيدا مىکنند. پس چيزى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل نکنيد. و هر کس از شما پرسيد، بگوييد: کتاب خدا، ميان ما و شما [مرجع و داور] است. حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمريد.
۲۷۴.تاريخ دمشق- به نقل از ابراهيم بن عبدالرحمان بن عوف -: به خدا سوگند، عمر بن خطّاب نمُرد تا آن که در پىِ ياران پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و آنها: عبد اللّه [بن مسعود]، حُذَيفه، ابو دَرداء، ابو ذر و عُقْبة بن عامر را از هر سو گِرد آورد و به آنان گفت: اينها چه احاديثىاند که از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در هر سو پخش مىکنيد؟ گفتند: آيا ما را باز مىدارى؟ گفت: نه، نزد من بمانيد، به خدا سوگند، تا زندهام، از من جدا نمىشويد. ما داناتريم؛ [برخى را] مىگيريم و [برخى را] به شما باز مىگردانيم. آنان، از عمر جدا نشدند تا آن که در گذشت.
۲۷۵.تذكرة الحفّاظ- به نقل از سعد بن ابراهيم از پدرش -: عمر، سه نفر: ابن مسعود، ابو دَرداء و ابو مسعود انصارى را [در مدينه] نگاه داشت و گفت: [چون] شما از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله، بسيار حديث نقل کردهايد.
۲۷۶.سير أعلام النبلاء- به نقل از اسماعيل بن عبيد اللّه -: سائب بن يزيد، شنيده است که عمر به ابو هُرَيره مىگويد: نقل حديث از پيامبر را ترک مىکنى يا تو را به همان سرزمين قبيلهات، دوس۱، بفرستم.همچنين به کعب گفت: حديث گفتن را ترک مىکنى يا تو را به سرزمين ميمونها بفرستم.